یاد ایامی که ........
كعبه يك سنگ سياهي است كه ره گم نشود حاجي احرام دگر بند و ببين يار كجاست
خوشا آنان كه در قربان گاه عشق و ميعاد گاه معشوق به دست جلادادن مكار سعودي كه در كمين راهيان خانه دوست نشسته بودند از ظلمت خاك و اين تيره خاكدان گذشتندو در جوار رحمت حق آرميدند. روحشان شاد و روانشان گرامي شنيدن خاطرات يكي از افرادي كه در آن جمعه خونين در آن جمع حضور داشته است خالي از لطف نيست.
كاغذ رنگي رمز عمليات خونين مكه
ساعت 30/4 دقيقه بعد از ظهر به وقت مكه بود كه كم كم حضور گسترده زائران انقلابي ايران كوچه و خيابان مكه را نوراني تر مي كرد پلاكاردها كه بر آن نفرت اسلام از امريكا، شوروي و اسرائيل را نشان داده مي شد بر دست تعدادي از زائران مكه نمايان گرديد پوسترهاي امّام خميني (ره) زيبايي ديگري به خيابان هاي مرده و بي رمق داده بود هر چه به خيابان اصلي كه انتهاي آن به بعثه امام(ره) ختم مي شد نزديك تر مي شديم جمعيّت فزوني مي يافت تا جايي كه يك طرف بلوار بر ورود و خروج وسايط نقليه بسته شده بود، شعارهاي اوليه زائران الله اكبر، و لااله الا الله بودچون قرار بود شعار اصلي از بعثه پخش شود و در همين لحظه بود كه شرطه ها قيافه هاي خشمگيني به خود گرفتند و شرطه هايي قوي هيكل را ملاحظه مي كردم كه تا به حال نديده بودم به احتمال زياد سوداني، مصري، يمني، و اردني بودند. ساعت حدود 30/5 دقيقه بود كه از ميدان معابده تا پل حجون مملو از جمعيّت شده بود يا دم هست در كنار زائران ايراني، زائران غير ايراني از كويت، پاكستان، مالزي، لبنان فلسطين ديده مي شد ولي اكثراً با لباس هاي مبدل بودند و چون از مزدوران سعودي وحشت داشتند.
حجه الاسلام كروبي نماينده امّام خميني (ره) بعد از حمد و ستايش خداوند سخنان خود را با آيه اي از قرآن شروع كرد سخنان وي كاملاًعليه جباران تاريخ، آمريكا، و شوروي و … بود سخنان ايشان كوتاه ولي سرشار از معنويت بودند بعد از اتمام آن جمعيّت به مدت 15-20 دقيقه شعار مرگ بر امريكا سردادند در همين حين از يكي از هلي كوپترهايي كه از ابتداي راهپيمايي در آسمان مكه بالاي سر راهپيمايان پرواز مي كرد مقداري كاغذ رنگي به طرف زمين ريخته شد. اين كاغذها رمز بين مأموران گاردي بود كه اعلام مي كرد وقت حمله فرا رسيده تا كاغذها به طرف زمين ريخته شد حدود دو گردان زبده از داخل ماشين هايي كه قبلاً كنار خيابان پارك شده بود پياده شدند هر كدام ازآنها كلاه آهني به سر و يك باتوم دردست راست داشتند و اولين حملات از سمت راست خيابان رو به سوي حرم خانه خدا داخل پياده رو شروع شد. يكي از جنايت كاران سعودي با باتوم چوبي به يكي از ذوار حمله كرد و از جلو سر او را مجروح كرد كه خون از سر و روي اين زائر جاري شد زوار ديگر بلافاصله به كمك او شتافتند ولي زائر ديگري از سمت چپ مجروح شد خلاصه يك مرتبه كليه مأموران مزدور و از خدا بي خبر سعودي به طرف مردم حمله ور شدند. اولين كساني كه زير دست و پاها ماندند، جانبازان بودند عمال سعودي اصلاً به اين زائران كه دست و پا نداشتند رحم نمي كردند چرخ هايي آن ها را شكسته و سپس به خود آن ها حمله مي كردند.
مأموران سعي داشتند مردم را به طرف پل «حَجون» هدايت كرده و آنها را به حالت فشرده تري جمع كنند دويست متر بالاتر از درگيري يك ساختمان چهار طبقه سفيد بدون پنجره بود جمعيّت زيادي در طبقه سوم و چهارم آن صحنه را تماشا مي كردند وقتي جمعيّت به شدت متراكم شد اين ستمكاران عرب از بالاي همان ساختمان به طرف مردم سنگ، شيشه، شن و … پرتاب مي كردند دو نفر آنها قالب يخي را كه حدود 25 كيلوگرم وزن داشت به طرف مردم انداختند شقاوت و بي رحمي آنها به حدي بود كه سخت ترين دل ها را به رحم مي آورد درگيري لحظه به لحظه شدت مي گرفت در همين اثني خبردادند كه بالا پل حجون يعني جلوي هتل فلسطيني ها مزدوران سعودي زنان را بي شرمانه به گاز خفه كنده و آب جوش بستنده اند من به اتفاق تعدادي جوانان به كمكشان شتافتيم تهاجم و حمله مزدوران به قدري شديد بود كه برادر برادر را نمي شناخت هر كس به اين فكر اين بود كه چگونه آتش خشم ظالمان را خاموش كند ولي آن ها برعكس هر چند لحظه يكبار چندين كپسول گاز خفه كننده به طرف مردم پرتاب مي كردند تا مردم چشمهاي خود را مي گرفتند، نامردان از فرصت استفاده كرده و به طرف آنها حمله جديدي را آغاز مي كردند از حمله سعودي ها يك ساعت گذشته بودو تعداد زيادي مجروع شده بودند و عده اي در اثر صدمات سخت شهيد و تعدادي به دليل وارد شدن گاز خفه كننده در ريه هايشان در حال شهيد شدن بودند. آمبولانس آمد و تعداد زيادي مجروح را در خود جاي داد ولي نظاميان از حمل و نقل مجروحان جلوگيري مي كردند و حتي در آمبولانس ها گاز خفه كننده انداختند شليك گلوله از زمين و آسمان بر روي زائران شدت گرفت ماشين آب پاش با پاشيدن آب داغ به شقاوت خود ادامه مي داد در خيابان هاي مكه سنگ پيدا نمي شد ولي مأموران به دستور آمريكاي جنايتكار آن قدر سنگ و ديگر اشياء امّاده كرده و به روي مردم مي ريختند كه خيابان را پر از خون كرده بودند. مأموران آن قدر شرور و ناجوانمرد بودند كه به زنان با شدت هر چه تمام تر حمله مي كردند سمت چپ و راست خيابان و بالاي پل تعداد زيادي مأموران امنيتي ايستاده بودند ما در حال كمك به خواهران بوديم كه ديدم يك پيرمرد 70 يا 80 ساله از جلو خواهران آمدو مي خواست به طرف پياده رو برود كه ناگهان دو تن از مزدوران سعودي اين پيرمرد سالخوده را زير كتك گرفته مثل اين كه با دشمني خطرناك روبرو شده باشند به شدت او را مي زدند هر چه اين مأموران بي رحم سعودي اين پيرمرد را مي زدند او از خدا كمك مي طلبيد و نام پروردگار را بر زبان جاري مي ساخت من كه ناظر اين صحنه بودم ديگر طاقت نياوردم و به كمك وي شتافتم در آنجا بود كه مشاهده كردم كه حدود صد جناره در كنار خيابان افتاده است. در همين حال يك تير از روبرو آمد و طرف چپ پيشاني ام را هدف قرار داد. دستم را به پيشاني و جاي تير گرفتم و خون فوران مي كرد. مزدوري آمد و يك باتوم برقي به پشت شانه ام زد. در اثر اين ضربه يك مرتبه از زمين بلند شدم و دوباره با شدت زيادي به زمين خوردم به محض اين كه به زمين افتادم آن ها ريختند و با آن همه خشم و كينه اي كه از شيعه آل علي (ع) داشتند ضربات سختي بر من وارد كردند تااينكه يكي از آنها به ديگري گفت «الموت» يعني مرده من هم مثل ديگران كه جان داده بودند افتادم كنار ديگر شهداء و مجروحين سه بار اشهد خود را گفتم و منتظر آخرين نفس هايم بودم در همين موقع بود كه از خدا خواستم كه خدايا من تا آخرين لحظه كه در صحنه هستم بي هوش نشوم و خدا هم اين لطف را كرد با اين كه خون و درد ضربات همه ي اعضاي بدنم را گرفته بود چشمم همه چيز را مي ديد ولي حس و قدرت حركت نداشتم تا يك ساعت شايد هم كمتر كه حمله تمام شد من بين آن شهداء و مجروحين بودم اينان طرح سركوب از نزديك مسير راهپيمايي را نقشه برداري كرده بودند و در همان مكاني كه دژخيمان از جلو و عقب تظاهركنندگان را محاصره كردند دو كوچه بود كه يك كوچه توسط يك ماشين بزرگ شهرداري بسته شده بود و دومي با تخته و چوب مسدود گرديده بود. يك كانال در كنار خيابان بود كه با برق آن را روشن كرده بودند و مردم را به طرف آن هدايت مي كردند ولي خوشبختانه مردم به سوي اين كانال نرفتند زيرا اگر وارد مي شدند مأموران سعودي با خاموش كردن برق مي توانستند همه را بكشند خدا شاهد و ناظر جنايات هولناك و وحشتناك وهابي ها بود تا ساعت 30/9 دقيقه بين شهداء و مجروحين بودم تا اينكه طبق گزارش ظالمان خواسته بودند مرا ببرند امّا با مقاومت زنان قهرمان از حمل من جلوگيري شده بود در اين ساعت به بيمارستان ايراني منتقل شدم و در آن جا دو روز بستري بودم اگر لشكر خون خوار آل سعود گذاشته بودند فيلم برداران ايران تا پايان هجوم از صحنه هاي هولناك به نحو احسن فيلم بگيرند صحنه درست عين جنگ تن به تن عاشوراي 61 ه.ق و اسارت آل رسول بود آن قدر چادر، كفش، فلاسك آب و … در خيابان ريخته شده بود كه دل سنگ را به درد مي آورد چه برسد مردم!
وقتي از مكه به جده حركت كرديم ابتداي جاده به پليس راه رسيديم به حالت امّاده باش بودند فردي ايست دادو ليست بسياري از زائران ايراني را به داخل ماشين آوردو گفت اسامي را مي خوانم نام هر كس بود پايين بيايد اسامي را خواند هيچ كس پايين نيامد معلوم بود منافقين اسامي افراد را به پليس داده تا آن ها را دستگير كنند. آمديم جده در فرودگاه 15 ساعت معطل شديم پرواز ما ساعت 8 صبح بود كه دولت خائن براي ناراضي كردن مردم و عدم همكاري با هواپيمايي تا ساعت 12 شب ما را پشت سالن در انتظار گذاشتند از سالن ساعت 5/2 خارج شده و ديدم كه طرف راست و چپ ما را مأموران مسلح اجير شده زنجير وار گرفته اند ما را سوار ماشين كردند وتا پاي پله هواپيما بردند و دور تا دور هواپيما همه افراد مسلح بودند حتي يك خودرو و نفربر كه بالاي آن تيربار نصب شده بود روبروي درب هواپيما مستقر بود سوار هواپيما شديم تا از باند فرودگاه خارج نشديم مأمورين صحنه را ترك نكردند در تهران كه از هواپيما پياده شديم همگي خدا را شكر كرديم.
اكبر سليماني مجروح حادثه، روزنامه كيهان يكشنبه 8 شهريور 1366.
توطئه اي كه از سوي آمريكا ترسيم و از طرف ابوجهل و ابولهب هاي سعودي عنوان و توسط امّام جماعت دست نشانده اسرائيل به تأييد رسيده بود با يورش ناجوانمردانه پليدان سعودي اين مارقين و ناكثين و … قرن بيستم از سودان و يمن و مصر و اردن زيردست عمروعاص هاي يهود اسرائيل آموزش ديده بودند به اجرا گذاشته شد و جمعه خونين را در تاريخ به نام خود و حكام مزدور سعودي، «فهد» ملعون ضبط شد. آنها حرمت حرم امن الهي را شكستند امّا حسين (ع) از مكه بيرون آمد تا حرمت حرم شكسته نشود امّا خود خادمين حرم حرمت حرم را شكستند خواندن خاطرات عزيزاني كه در آن جا بودند خيلي دلخراش و تكان دهنده است و در حقيقت وهابي ها با اين عمل خود را رسوا و به همگان شنا ساندند.