آزادی یا اسارت
آزادى، از بزرگترين موهبتهاى خداوندى و از متعالىترين ارزشهاى انسانى است. از موجودات، تنها آدميان از نعمت عقل بهرهمند شدهاند، از اين رو، اين شايستگى را يافتهاند كه آزاد پا به عرصه حيات گذارند و با اختيار، صراط مستقيم الهى را برگزينند و آزادانه سرنوشت سعادتمندشان را رقم بزنند. موهبت آزادى، به عنوان يك كمال و ارزش انسانى، وسيله و گذرگاه است نه هدف و توقف گاه؛ وسيلهاى براى رهايى از اسارت و بردگى، رشد و شكوفايى استعدادها، انجام تكليفها و استيفاى حقوق؛ گذرگاهى كه انسانها براى فتح قلههاى شامخ كمال انسانى سخت بدان نيازمندند.
بر خى مفاهيم، هر چند بديهى مىنمايند اما چندان روشن و دقيق نيستند. فرهنگ، تمدن و زيبايى از آن جملهاند. انديشمندان تعريف يكسانى از اين مفاهيم به دست ندادهاند و هر كدام از ظن خود يارشان شدهاند. اين سخن درباره «آزادى» و حدود آن نيز صادق است؛ ممكن است مواردى را كه عدهاى مصاديق آزادى بر مىشمارند، عده ديگر، عين اسارت بدانند و برعكس، مواردى را كه برخى محدوديت مىپندارند، برخى ديگر، آزادى نام نهند. حقيقت اين است كه سرّ بيشتراين اختلاف نظرها را بايد در نوع نگرش انسان به هستى و تفسير او از جهان خلقت و نيز چگونگى نگاهش به خود انسان جست و جو كرد. بى گمان ديدگاه يك انسان الهى با نظرگاه يك انسان مادى درباره آزادى يكسان نيست. همچنين، ديدگاه موحدان و دينداران درباره رسالت دين، در تفسيرشان از آزادى و تبيين چهارچوب آن تأثيرى بسزا دارد؛ ديندارانى كه رسالت دين را تنها آباد كردن آخرت آدميان مىپندارند و با كشيدن ديوارى بلند ميان دنيا و آخرت، براين باورند كه دين، كارى با سياست و اقتصاد و فرهنگ و حكومت ندارد، آزادى را به گونهاى معنا و تفسير مىكنند و ديندارانى كه رسالت دين را، آباد ساختن دنيا و آخرت انسانها، هر دو، مىدانند به گونهاى ديگر.
خود باختگان و شيفتگان فرهنگ غرب بر اين پندارند كه غرب، خاستگاه آزادى است، حال آن كه دين اسلام در چهارده قرن پيش گوهر آزادى را براى جامعه بشرى به ارمغان آورده است. افزون بر اين، ميان ديدگاه اسلام و غرب در باره آزادى تفاوت ماهوى وجود دارد؛ غرب تنها بر آزادى فردى و اجتماعى بر اساس اصالت انسان و خواهشهاى نفسانى اكثريت جامعه اصرار مىورزد امّا، اسلام، افزون بر محترم شمردن آزادى فردى و اجتماعى بر اساس خواستههاى فطرى و احكام شريعت، آزادى معنوى و اخلاقى را نيز، توصيه مىكند و آن را پايه و اساس آزادى اجتماعى مىداند. اسلام، همان گونه كه مىخواهد انسانها در عرصه اجتماع از هر گونه اسارت و بردگى، استثمار و استعباد رها گردند، تلاش مىكند تا آدميان را از اسارت اميال و خواهشهاى نفسانى نيز، آزاد سازد. از اين رو، بيشترِ آنچه كه امروزه در غرب آزادى پنداشته مىشود، در اسلام، عين اسارت و بردگى است.
اسلام در انواع آزادىهاى اجتماعى نيز پيشرو ديگر مكاتب است. در اسلام، انسانها نه تنها آزادند كه بينديشند و تفكر كنند، كه بسيار بدان تشويق و ترغيب شدهاند. آيات بسيارى از قرآن كريم، انسانها را به انديشه و تدبّر در جهان هستى و آفاق و انفس فرا مىخواند. اسلام، همچنين، انسانها را در انتخاب عقيده مبتنى بر انديشه و تفكر آزاد مىگذارد و دين و ايمان را امرى تحميل ناشدنى مىداند، هر چند بر خلاف غرب، آزادى عقيده را به طور مطلق- حتى كوركورانه و از روى جهالت و به پيروى از پدران وگذشتگان- بر نمىتابد و بسيارى از عقيدهها را، در بند كردن انديشه و تفكر تلقّى مىكند. اسلام در آزادى بيان نيز، نه تنها انسانها را در بيان انديشهها، نظرها، انتقادها و پيشنهادهاى سازنده آزاد مىگذارد، بلكه از اين بالاتر، امر به معروف ونهى از منكر را وظيفه همگان بر مىشمارد.
ملت مسلمان ايران با پيروزى انقلاب اسلامى، از استبداد و خفقان چندصدساله رها شد و به بركت مكتب آزاديبخش اسلام به يكى از آرزوهاى ديرين خويش، يعنى آزادى، دست يافت، اما از آنجا كه نظام حكومتى خود را بر اساس معارف و آموزههاى اسلام بر گزيد و به جمهورى اسلامى رأى داد، آزادىاى را انتخاب كرد كه اسلام ارمغان آور آن است؛ همان آزادى كه با انديشه و تدبير نخبگان و خبرگان ملت در قانون اساسى تبلور يافت و به تأييد مردم رسيد. از اين رو، در نظام اسلامى، آزادى به سبك غربى آن و اهانت به مقدسات اسلامى و ارزشهاى دينى و نيز توطئه و ناديده انگاشتن مصالح نظام با سوء استفاده از نام آزادى، مردود است. در نظام اسلامى هيچ كس آزاد نيست به بهانه آزادى بيان، ايمان و اعتقادات مردم مسلمان را متزلزل سازد و وحدت و مصالح كشور و ملت را به خطر اندازد.
آزادی از دیدگاه امام خمینی - ص 7 چاپ دوم -مجموعه زمزم