فضائل و مکارم اخلاقی
ب- اخلاق اجتماعى
امام صادق (ع) به اخلاقيّات اجتماعى نيز عنايتى ويژه داشت و سيره و رفتارش در اين زمينه الگوى ديگران بود. رفتارهاى اجتماعى امام صادق (ع) همچون بخشش به نيازمندان، بردبارى در برابر برخوردهاى نادرست ناآگاهان، مهربانى و عطوفت، مواسات و دلسوزى نسبت به مردم، از مهمترين و عمومىترين راههاى ارتباط امّت اسلامى با آن حضرت بود كه در جذب آنان به مكتب امامت و علاقهمندى به خاندان پيامبر (ص) نقش مهمّى داشت. در اينجا به نمونههايى از اخلاق اجتماعى پيشواى ششم اشاره مىكنيم.
1- جود و بخشش
بخششهاى امام صادق (ع) به نيازمندان را به دو بخش مىتوان تقسيم كرد:
بخششهاى آشكار و بخششهاى پنهانى. امام (ع) در موضوع بخشش، همواره عالىترين مرحله آن- كه بخشش تا حدّ بىنيازى طرف باشد- را بر مىگزيد.
نيازمندى از امام صادق (ع) تقاضاى كمك كرد. امام (ع) به خدمتكارش فرمود: نزد تو چقدر پول است؟ عرض كرد: چهار صد درهم. فرمود: آن را به وى بده. فرد نيازمند مبلغ را گرفت و پس از سپاس از امام رفت. (هنوز چند قدمى نرفته بود كه) امام به خدمتكارش دستور داد او را باز گرداند. نيازمند عرض كرد: سرور من، از شما كمك خواستم، شما هم اجابت كرديد؛ پس دوباره مرا به چه منظور فرا خوانديد؟ امام (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است: «بهترين صله و بخشش آن است كه طرف را بىنياز كند.» و ما تو را (با اين بخششمان) بىنياز نكرديم. بيا اين نگين انگشترى را بگير (و دقت كن) كه براى آن ده هزار درهم دادهام؛ به هنگام نيازمندى آن را به همين قيمت بفروش. «بحار ج47ص61»
بخش عمدهاى از بخششهاى امام صادق (ع) را بخششهاى شبانه و پنهانى تشكيل مىداد. «هشام بن سالم» مىگويد:
روش امام صادق (ع) اين بود كه چون پاسى از شب مىگذشت، مقدارى پول برمىداشت و كيسهاى نان و گوشت بر دوش مىگرفت و براى نيازمندان مدينه مىبرد و ميان آنان تقسيم مىكرد؛ بدون آنكه او را بشناسند. چون امام (ع) در گذشت و اين كمكها قطع شد، مردم دانستند كه آن كه به آنان كمك مىكرد، امام صادق (ع) بوده است. «همان ص 38»
«ابو جعفر خثعمى» مىگويد:
امام صادق (ع) كيسهاى محتوى پنجاه دينار به من داد و فرمود آن را به فلان مرد هاشمى بده و اعلان نكن كه من آن را دادهام. من نزد او رفتم (و آن مبلغ را به وى دادم). آن مرد آن را گرفت و ضمن تشكر گفت: اين كمك از ناحيه چه كسى است كه هر چند مدت يك بار براى ما مىفرستد و ما در پرتو آن تا سال ديگر زندگى خود را اداره مىكنيم؟ در حالى كه امام صادق با آنكه وضع مالىاش خوب است، هيچ گونه كمكى به ما نمىكند! «بحار ج 47ص54»
2- بردبارى و گذشت
امام صادق (ع) بدى افراد را با چشم پوشى و گذشت و حتّى احسان و نيكى پاسخ مىداد. دشمنان خاندان رسالت، و حتى در بعضى موارد، دوستان و خويشان نادان، به امام (ع) جسارت كرده با تندى و كينه توزى با وى رو به رو مىشدند. ولى امام (ع) به جاى مقابله به مثل، به نماز مىايستاد و پس از نماز براى آنان دعا مىكرد و از خداوند مىخواست آن شخص را در برابر عمل ناروايش مؤاخذه نكند و او را به سبب ستمى كه در حقّ امام (ع) رواداشته اشت، گرفتار نسازد. «امام صادق - مظفرص 230 »
روزى امام (ع) خدمتكار خود را به دنبال كارى فرستاد. ولى او دير كرد. امام چون چنين ديد، به دنبال او رفت، او را ديد كه در گوشهاى به خواب رفته است. بر بالين او نشست و به باد زدنش مشغول شد و چون بيدار شد فرمود: فلانى! به خدا سوگند، اين حقّ تو نيست كه هم شب بخوابى و هم روز، شب براى تو باشد و روز براى ما. «کافی ج2ص112»
و نيز نقل شده است كه امام (ع) خانواده خود را از رفتن به پشت بام نهى كرده بود.
روزى وارد خانه شد، ديد يكى از كنيزانش كه مربّى فرزندانش نيز بود، در حالى كه بچهاى را در بغل دارد از نردبان بالا مىرود. تا چشم كنيز به امام افتاد، از نافرمانى كه كرده بود بر خود لرزيد و كودك از آغوشش بر زمين افتاد و مرد.
امام (ع) با مشاهده اين صحنه، رنگ از رخسارش پريد. وقتى علت آن را پرسيدند، فرمود: مرگ كودك باعث اضطراب و دگرگونى رنگ چهره من نشد، بلكه اضطراب من به جهت ترس و وحشتى است كه آن كنيز از من به دل گرفت. سپس براى جبران اين ترس، كنيز را آزاد كرد و دو بار به وى فرمود: ناراحت مباش، تو مقصّر نيستى. «مناقب شهر آشوب ج 4ص375»
3- مواسات و دلسوزى نسبت به مردم
امام صادق (ع) ميوه شجره طيّبه رسالت و از سلاله پاك پيامبر «رحمةً للعالمين» است. از اين رو، همچون جدّ بزرگوارش، رسول خدا (ص) نسبت به امّت بسيار مهربان و دلسوز بود وسعى مىكرد در سختيها و تنگدستيها در كنار مردم و از نظر زندگى همسان با آنان باشد.
زمانى مدينه دچار گرانى و كمبود ارزاق عمومى شد. امام صادق (ع) از خدمتكار خود «معتّب» پرسيد:
- چه مقدار مواد غذايى داريم؟
- به اندازه نياز چندين ماه.
- همه را ببر و بفروش.
- در مدينه مواد غذايى ناياب است.
- بفروش.
معتب مىگويد: چون همه را فروختم، امام (ع) فرمود: اينك همچون ديگر مردم روز به روز (و به مقدار نياز همان روز) خريد كن. و افزود: اى معتّب! خوراك روزانه خانواده ما را نيمى از جو و نيمى از گندم قرار بده؛ زيرا گر چه خداوند مىداند كه من توانايى آن را دارم كه همه را از گندم فراهم كنم، ليكن دوست دارم خداوند مرا در موضعى ببيند كه اندازهگيرى معيشت را به نحو نيكويى رعايت كرده باشم. «کافی ج5ص166»
امام صادق (ع) كه از دسترنج خود، زندگىاش را اداره مىكرد، زمانى كه عيالمند شده بود به خدمتكار خود «مصادف» هزار دينار داد و فرمود: براى تجارت آماده عزيمت به كشور مصر باش كه اهل و عيال من زياد شدهاند.
«مصادف» با پول امام (ع) كالايى خريد و همراه ديگر بازرگانان به سوى مصر حركت كرد. نزديك مصر، با كاروان ديگرى كه از شهر بيرون مىآمد رو به رو گشتند و از آنان از موقعيت كالاى خود در مصر پرس و جو كردند. آنان گفتند: اين كالا در شهر ناياب است.
بازرگانان با يكديگر پيمان بستند و سوگند ياد كردند كه كالاى خود را به كمتر از يك دينار سود در هر دينار نفروشند.
بازرگانان، كالاى خود را به فروش رسانده به مدينه بازگشتند. «مصادف» خدمت امام صادق (ع) رسيد و در حالى كه دو كيسه، هر كدام حاوى هزار دينار، همراه خود داشت، عرض كرد: فدايت شوم، اين سرمايه؛ اين هم سود آن!
امام (ع) فرمود: اين سود بسيار زياد است، چه كرديد كه اين همه سود برديد!؟
«مصادف» داستان را تعريف كرد. امام (ع) با ناراحتى فرمود: سبحان اللّه! سوگند مىخوريد كه بر مسلمانان اجحاف كنيد و براى يك دينار، يك دينار سود بگيريد!؟
سپس يكى از دو كيسه را برداشت و فرمود: اين سرمايه من، و ما نيازى به اين سود نداريم و افزود: اى مصادف! با شمشير، رو در روى يكديگر قرار گرفتن آسانتر است از به دست آوردن روزى حلال! «بحار ج47ص59»
صفحات: 1· 2