فضائل و مکارم اخلاقی
امامان عليهم السّلام، بندگان برگزيده خداوند هستند و اراده حق بر عصمت و طهارت آنان از هر گونه كژى و پليدى تعلق گرفته است؛ از اين رو، وجود مباركشان مظهر تمامى ارزشها و كمالات نفسانى و فضائل اخلاقى است. اگر قرآن، پيامبر گرامى اسلام را به داشتن «خلق عظيم» مىستايد، بدون شك جانشينان آن حضرت نيز- به حكم عقل و نقل- از اين كوثر، سيراب گشته و بر قلّه «خلق عظيم» محمّدى (ص) ره يافتهاند. آنان قبل از آنكه پيروان خود را به آراستگى بر خلق و خوى انسانى، و دورى از رذيلتهاى اخلاقى فرا بخوانند، خود در حدّ اعلا به اخلاق اسلامى آراسته بودند، و از آنچه مردم را از آن باز مىداشتند دورى مىگزيدند، و اين مطلب را بارها در سخنان خود گوشزد مىكردند.
اگر امام صادق (ع) به پيروان خود توصيه مىكند:
«كوُنوُا دُعاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الْاجْتِهادَ وَ الصَّلاةَ وَالْخَيْرَ؛ فَانَّ ذلِكَ داعِيَةٌ.» کافی ج 1 ص78
با غير زبانتان دعوت كننده مردم (به سوى حق) باشيد، تا آنان از شما ورع، كوشش، نماز و كار خير را ببينند و اين، دعوت كننده (آنها به سوى حق) است.
بدون شك، خود آن حضرت بيش از پيروانش به اين روش پايبند بوده است.
با توجه به اين مقدمه، آنچه در اين درس تحت عنوان اخلاق فردى و اجتماعى امام صادق (ع) مورد اشاره قرار مىگيرد، نمونهها و قطرههايى از درياى بيكران «خلق عظيم» پيامبر گونه آن حضرت است كه به اقتضاى شرايط زندگى آن بزرگوار در برخورد با جريانات و افراد گوناگون براى ما آشكار شده است.
الف- اخلاق فردى
1- عبادت و بندگى خدا
شناخت عميق امام صادق (ع) از مقام ربوبى حق تعالى، او را در ميدان عمل به عبادتى گسترده و خالصانه وامىداشت؛ چرا كه خداوند مىفرمايد:
«انَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عَبادِهِ الْعُلَماءُ» «فاطر /28»
از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از خدا مىترسند.
آن حضرت، مصداق كامل اين آيه شريفه در عصر خود، و چهره بى نظير عارفان مقام ربوبى و عابدان ساحت مقدسش بود. اعتراف دانشمندان و شخصيّتهاى معاصر امام (ع) درباره مقام عبادت و بندگى آن حضرت و مشاهدات آنان در اين زمينه- با آنكه به يقين مىتوان گفت هيچكدام از آنان به مقام عبوديت آن گرامى پى نبردهاند- ما را تا حدّى به شناخت اين ويژگى امام (ع) رهنمون مىسازد. مالك بن انس، پيشواى مذهب مالكىمىگويد:
جعفر بن محمّد مردى بود كه در زندگىاش از يكى از سه خصلت بيرون نبود؛ يا روزه بود، يا نماز مىگزارد، و يا در حال ذكر گفتن بود؛ و او از عابدان عظيم الشأن و زاهدان بزرگى بود كه از خدا مىترسند … يك سال در سفر حج همراه اوبودم؛ هنگامى كه مركبش به ميقات رسيد، تا مىخواست «تلبيه» بگويد، صدايش در حلقوم مىبريد و نزديك بود از مركب بر زمين افتد. عرض كردم اى پسر رسول خدا؛ ناگزير از گفتن «تلبيه» هستيد!
فرمود: اى پسر ابو عامر! چگونه جسارت كنم و «لَبَّيْكَ الَّلهُمَّ لَبَّيْكَ» بگويم در حالى كه بيم دارم خداوند در پاسخ بفرمايد: «لا لَبَّيْكَ وَ لا سَعْدَيْك؟ «بحار الانوار ج 47 ص16»»
ابوالفتح ارْبَلى مىگويد:
… امام صادق (ع) وجود مباركش را بر عبادت پروردگار نهاد و آن را بر طاعت و زهد و كنارهگيرى از دنيا واداشت و همواره به ذكر و شبزنده دارى و نماز و عبادت مشغول بود. امام صادق ومذاهب اربعه ج 1ص55
امام صادق (ع) به هنگام نماز و تلاوت آيات الهى چنان حالى پيدا مىكرد كه گويى با خدا به طور مشافهه و حضورى گفتگو مىكند. در روايتى آمده است:
امام صادق (ع) يك بار در نماز و در حالى كه قرآن تلاوت مىكرد، بيهوش شد. چون به هوش آمد، از او پرسيدند: چه عاملى باعث شد كه چنين حالى پيدا كنيد؟ امام (ع) در پاسخ، سخنى به اين مضمون فرمود كه من پيوسته آيات قرآن را تكرار مىكردم تا آنكه حالى به من دست داد كه احساس كردم آنها را از خداوند مشافهةً مىشنوم. «بحار ج47ص58»
2- زهد و بى علاقگى نسبت به دنيا
آن آگاهى و شناختى كه امام صادق (ع) را به عبادت الهى و ايجاد انس و ارتباط تنگاتنگ با معبود و لقاى او وامىداشت، او را نسبت به جلوهها و مظاهر فريبنده دنياو مناصب آن نيز بىعلاقه و بى رغبت مىكرد.
حقيقت زهد عبارت است از روى گرداندن و اعراض از دنيا با تمام وجود و نداشتن دلبستگى به آن و مظاهر و مناصبش؛ و به تعبير بعضى از روايات، حدّ و مرز زهد همان است كه قرآن بيان كرده است.
«لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحوُا بِما آتيكُمْ» «حدید /23»
براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد.
مسأله شناخت ماهيّت دنيا و مناصب و مظاهر آن و نيز ماهيت آخرت و نعمتهاى ارزنده و جاويد آن در مقايسه با دنيا، نقشى مؤثر و اساسى در گرايش و دلبستگى انسان به دنيا و يا اعراض و دلبستگى پيدانكردن به آن كه همان مفهوم زهد است، دارد. و از آنجا كه امامان، از جمله امام صادق (ع) بالاترين و عميقترين شناخت را از ماهيّت دنيا و آخرت و نعمتها و لذّتهاى مادى و معنوى دنيوى و اخروى دارند، بالاترين مرتبه زهد را نيز دارا مى باشند؛ از اين رو، تنها در حدّ ضرورت و كمك گرفتن از آن براى دستيابى به مقام قرب و رضوان الهى از دنيا بهره مىجستند.
براى شناخت مقام زهد پيشواى ششم (ع) علاوه بر اين اصل اساسى و كلّى كه در مورد همه امامان صادق است، دو راه ديگر نيز وجود دارد: نخست، سيره عملى آن حضرت و ديگرى سخنان ارزشمندى كه در اين ارتباط بيان داشته است، چه آنكه از ديدگاه ما سخنان آن بزرگواران در موضوعى بيانگر چگونگى رفتار و جهتگيرى عملى آنان در آن موضع است؛ همچنانكه عمل آنان تفسير عينى سخنان ايشان است.
در سيره امام صادق (ع) آمده است كه آن حضرت در زير لباسهايش پيراهنى زبر و خشن مىپوشيد و روى آن يك جبّه پشمين و بر روى آن، پيراهنى زبر بر تن مىكرد. و وقتى علت اين كار را از او پرسيدند، حضرتش تأسى به سيره نياكان خود را مطرح كرد وفرمود:
پدرم محمد بن على و جدّم على بن حسين عليهماالسّلام لباس پشمين مىپوشيدند.
آنان به هنگام ايستادن براى نماز، خشنترين و زبرترين لباسهايشان را بر تن مىكردند؛ ما نيز چنين مىكنيم. «کافی ج1ص545»
در سخنان آن حضرت در اين زمينه آمده است:
«مَنْ زَهَّدَ فِى الدُّنْيا اثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فى قَلْبِه وَ انْطَقَ بِها لِسانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيا؛ داءَها وَ دَواءَها وَ اخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيا سالِماً الى دارِ السَّلامِ.» «کافی ج2ص128»
هر كس در دنيا زهد ورزد، خداوند حكمت را در دل او جايگزين و زبانش را بدان جارى مىكند، و عيبهاى دنيا؛ دردها و درمانهايش را به وى مىنماياند، و او را سالم به سوى «دار السّلام» خارج مىكند.
و نيز فرمود:
«جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فى بَيْتٍ وَ جُعِلَ مَفاتِحُهُ الزُّهْدَ فِى الدُّنْيا.» «همان »
تمامى خير در اتاقى نهاده و كليدهاى آن را زهد و بىعلاقگى به دنيا قرار دادهاند.
3- رضا و تسليم در برابر حق
تسليم در برابر حق تعالى، نشانه كمال عبوديّت است. از اين رو از امام صادق (ع) چنين نقل شده است:
«رَأْسُ طاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضا عَنِ اللَّهِ فيما احَبَّ الْعَبْدُ، اوْ كَرِهَ» «همان ص60»
بالاترين درجه طاعت و بندگى خدا، پايدارى و خشنودى از خداست، در آنچه كه مورد تمايل و علاقه بنده است، يا آنچه كه مورد كراهت و ناخشنودى اوست.
انسان وقتى به قضاى الهى راضى و در برابر مشيّت و فرمان او تسليم باشد، تهيدستى و بىنيازى، خوشى و گرفتارى، زندگى و مرگ، عزّت و ذلّت، سلامتى و بيمارى و … همه را از خدا مىداند و هيچگاه لب به اعتراض و شكوه نمىگشايد. «قتيبه اعشى» مىگويد:
براى عيادت فرزند بيمار امام صادق (ع) به محضر آن حضرت مشرف شدم. امام (ع) را در حالى كه اندوهگين بود بر در خانه ديدم. عرض كردم: جانم فدايت، حال كودك چگونه است؟ فرمود: همانگونه است كه بود (و همچنان وخيم است). آنگاه به اندرون رفت و پس از ساعتى درنگ، با چهرهاى تابناك كه آثار افسردگى و اندوه از آن زايل شده بود، به سوى ما باز گشت.
من (با مشاهده چهره شادمان امام (ع)) اميدوار شدم كه حال كودك بهبود يافته است؛ از اين رو، دوباره حال كودك را پرسيدم. فرمود: در گذشت. عرض كردم: فدايت شوم، زمانى كه كودك زنده و بيمار بود شما اندوهگين بوديد؛ اينك كه مرده است، شما را بر غير حال نخستين مىبينم، علّت آن چيست؟ فرمود: ما خاندانى هستيم كه پيش از وقوع مصيبت بيتابى مىكنيم؛ ولى چون امر الهى تحقق پذيرد به قضاى خدا خشنود و تسليم فرمان او هستيم. «کافی ج3ص225»
صفحات: 1· 2