اینجا همیشه با شهدایید.......
سلام ممنون که به ما سر زدید
یک خواهش ؛ نگاه سبزتون را به شیفته شیدایی و مخزن نور و همپای زمان و شما بدانید و از همه مهمتر به قسمت با شهدای وبلاگ ما هدیه کنید .
سلام ممنون که به ما سر زدید
یک خواهش ؛ نگاه سبزتون را به شیفته شیدایی و مخزن نور و همپای زمان و شما بدانید و از همه مهمتر به قسمت با شهدای وبلاگ ما هدیه کنید .
از اصول دين و مذهب است به معناى رياست عامّه در امور دنيوى و اخروى.
بنابر معتقدات شيعه، امامت، استمرارنبوّت است در همه جزئيّات و كلّيّات و تنها تفاوت آن با نبوّت اين است كه بر شخص امام وحى فرود نمىآيد و نزول وحى پس از پيامبر (ص) پايان يافته است.
امامت از گذر علم لدنّى و الهام الهى و مصونيّت از خطا و اشتباه و گناه، از آيين پيامبر اسلام (ص) پاسدارى مىكند و مصالح دينى و دنيوى مردم را محفوظ مىدارد. تعاليم راستين آسمانى در روزگار پس از پيامبر (ص) تنها از اين گذر به دست انسان مىرسد و قرآن كريم و سنّت پيامبر از اين طريق تفسير و تبيين مىشود. شيعيان معتقدند كه مقام امامت تنها به معصومين مىرسد. متكلّمان اماميّه بر اين اعتقاد دلايلى آوردهاند؛ از جمله اينكه مردم از آن رو به امام محتاجاند، كه معصوم نيستند و بدون او به خطا و اشتباه و گناه مىلغزند.
حال، اگر امام، معصوم نباشد، خود به امامى ديگر نيازمند است و اين باطل است؛ زيرا مستلزم دور است. چون متكلّمان اماميّه اين مدّعا را ثابت مىكنند، از آن نتيجه مىگيرند كه مردم را در انتخاب شخص امام، حقّ و سهمى نيست؛ زيرا او بايد معصوم باشد و عصمت حالتى است باطنى و جز خداوند كسى از باطن انسان خبر ندارد و مردم توانِ آن ندارند كه معصوم را از غير معصوم بازشناسند (بداية المعارف الالهيّة فى شرح عقائد الاماميّه، 100؛ فرهنگ معارف اسلامى، 1/ 285 و 286).
بدين سان، امامت همانند نبوّت محتاج نصّ خداوند است و اين نص يا به واسطه پيامبر تحقّق مىيابد و او به صراحت امام را معرفى مىكند و يا به واسطه امامى كه خود منصوب به نصّ است.
متكلّمان اماميّه از راههاى متعدّد، لزوم امامت را اثبات مىكنند. مهمترين راه همان است كه از گذر آن لزوم نبوّت را اثبات مىكنند بدين گونه كه: امامت، لطف است و ترك لطف، نقض غرض است و نقض غرض از خداى حكيم سر نمىزند. غرض حكيم جز به آنچه راجح است، تعلّق نمىيابد و راجح اين است كه انسان كاملى- با ويژگىهايى همانند عصمت، عدالت، دانايى و آگاهى- ميان آدميان باشد و آنان را به سوى كمال راه نمايد. افزون بر دلايل كلامى، دلايل فلسفى و نقلى نيز بر ضرورت امامت گواهى مىدهند؛ چنان كه ابن سينا در شفا از راه فلسفى براى اثبات اين مدّعا بهره جسته است. در قرآن كريم نيز آياتى روشن به چشم مىآيند كه بنابر آنها هر قوم و امّتى را راهنما و امامى بايسته است (رعد/ 8؛ فاطر/ 22). نيز آياتى از قرآن درباره ماجراى نصب امام على (ع) به امامت نازل شدهاند (مائده/ 3 و 67) احاديث نيز در اين باره فراواناند. از آن جمله است روايتى كه شيعه و سنّى نقل كردهاند: «هر كس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، به حال جاهليّت مرده است.» (موسوعة الامام المهدى، 9؛ دلائل الصّدق، 2/ 6؛ الغدير، 10/ 359 و 360 به نقل از بداية المعارف الالهيّه، 2/ 17) همچنين است حديث مشهور ثقلين و نظائر آن. (حديث ثقلين)
واژه «امام» در مفهوم خاصّ خود، براى پيامبران و جانشينان آنان به كار مىرود كه از سوى خداوند به منصب امامت (امامت)و ولايت رسيدهاند. امام، با اين معنا، داراى ولايت مطلق در امر دين و دنيا، و معصوم از گناه و خطا و اشتباه و فراموشى است. او حجّت و خليفه خدا در زمين است (فرهنگ فقه، 1/ 67). امامت، با خلافت متفاوت است. خليفه كسى است كه فقط حكومت مىكند و رهبرى اجتماعى و سياسى را برعهده دارد؛ امّا امامت، مقامى دينى است و در ادامه مناصب پيامبرى. امام رهبر جامعه در امور دنيوى و اخروى است. برخى پيامبران، امام نيز بودهاند و برخى نبودهاند. پيامبر اسلام (ص) و حضرت ابراهيم (ع) از دسته نخستاند (بقره/ 124). امام همه وظايف، مقامات و اختيارات پيامبر را دارا است مگر نبوّت.
بنابر اعتقادات شيعه، وجود امام براى بقاى جهان لازم است. اگر او از دنيا برود و امام ديگرى جايش را نگيرد، جهان نابود مىشود.
نصب امام: شرط رسيدن به امامت، عصمت است و چون عصمت، امرى باطنى است و جز خدا، كسى نمىداند كه چه كس معصوم است، فقط او مىتواند شخص شايسته امامت را بشناسد و به اين مقام بگمارد. بنابر اعتقادات شيعه، نصب امام بر خدا لازم است. (لطف) خداوند به پيامبرش وحى مىكند و به او مىگويد كه چه كسى امام است. آن گاه فرمان مىدهد كه او را به مردم معرّفى كند (كشف المراد، 230- 202).
مرجعيّت دينى امام: از وظايف و مقامهاى بسيار والايى كه خداوند به پيامبرانش عطا كرده است، تفسير و تبيين و بيان فروع دين است. چون امام در همه وظايف و مقامهاى پيامبرى- جز نبوّت- جانشين پيامبر است، همانند او معارف دينى را از منبع خطاناپذير مىگيرد و به مردم مىدهد و احكامى نيز كه در ظاهر وحى نيامدهاند، براى آنان بيرون مىكشد.
بنابراين، امام، مرجعيّتِ تامّ دينى دارد و گفتار و كردار و تقرير او در فهم دين، منبعى اصيل و سندى خدشهناپذير تلقّى مىشود. او مفسّر راستين دين است (امامت و رهبرى، 54- 52؛ الشّافى فى الامامة، 179، 180، 205، 206، 276 و 277؛ كشف المراد، 340).
امير مؤمنان عليه السلام زمان پس از ظهور را در گفتارى چنين ترسيم كرده، مىفرمايد:
حضرت مهدى (عج) اميرانش را به تمام كشورها مىفرستد تا عدالت را پياده كنند. [در آن زمان:]
- گوسفند در كنار گرگ مىچرد.
- كودكان با مارها و عقربها بازى مىكنند و هيچ آسيبى به آنها نمىرسد.
- شر برداشته شده و خير مىماند.
- انسان يك مدّ (كمتر از يك كيلو) مىكارد و هفتصد مدّ محصول برداشت مىكند، همانگونه كه قرآن مىفرمايد: «همانند يك دانه كه از آن هفت سنبل برويد و در هر سنبلى صد دانه باشد.»
- ربا و زنا برداشته مىشود و اثرى از شراب خوارى و ريا و خود نمايى باقى نمىماند.
- مردم به اطاعت و عبادت و نماز جماعت رو مىآورند.
- عمرها طولانى مىشود.
- امانتها رعايت مىشود.
- درختان پرثمر و بركات افزون مىگردد.
- اشرار هلاك شده و نيكان مىمانند.
- از دشمنان اهل بيت عليهم السلام كسى باقى نمىماند.
گفتنى است، همان قدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوقالعاده مشكل و طاقتفرساست، امّا حضرت مهدى (عج) به عنوان معمار اين جامعه نوين، به قدرى از توانايىهاى روحى و معنوى برخوردار است كه مىتواند جهانى را كه از ظلم و جور پر شده است، از عدل و داد پر كند و فراتر از مدينه فاضلهاى كه فلاسفه و دانشمندان ترسيم كردهاند، به وجود آورد.
مجموعه زمزم - مرکز تحقیقات تون اسلامی شناخت حضرت مهدى (عج)، ص: 178
قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام :
هَلاكُ الْمَرْءِ فى ثَلاث: اَلْكِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ; فَالْكِبْرُ هَلاكُ الدّینِ،، وَبِهِ لُعِنَ إبْلیسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
هلاكت و نابودى دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تكبّر، حرص، حسد.
تكبّر سبب نابودى دین و ایمان شخص مى باشد و به وسیله تكبّر شیطان ـ با آن همه عبادت ملعون گردید.
حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طورى كه حضرت آدم (علیه السلام) به وسیله آن از بهشت خارج شد.
حسد سبب همه خلاف ها و زشتى ها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
أعیان الشّیعه: ج 1، ص 577، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم
يا أحْمَدُ! إنْ أحْبَبْتَ أنْ تَكُونَ أوْرَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فِي الدُّنْيا وَارْغَبْ فِي الاْخِرَةِ.
فَقالَ: يا إلـهي! كَيْفَ أزْهَدُ فِي الدُّنْيا؟فقالَ: خُذْ مِنَ الدُّنْيا حَفْناً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ وَلا تَدَّخِر لِغَد وَدُمْ عَلى ذِكْرِي.
فَقالَ: يا رَبِّ! كَيْفَ أدُومُ عَلى ذِكْرِكَ؟فَقالَ: بِالْخَلْوَةِ عَنِ النّاسِ وَبُغْضِكَ الْحُلْوَ وَالْحامِضَ وَفَراغِ بَطْنِكَ وَبَيْتِكَ مِنَ الدُّنْيا.
اى احمد! اگر دوست دارى كه پارساترين مردمان باشى، نسبت به دنيا زهد پيشه كن و نسبت به آخرت رغبت داشته باش.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) گفت: خداوندا! چگونه نسبت به دنيا زهد بورزم؟
خداوند فرمود: از خوراك و آشاميدنى و پوشاك دنيا به اندازه خيلى كم (دو كف دست) استفاده كن و براى فردا چيزى ذخيره مكن و همواره به ياد من باش.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيد: خداوندا! چگونه همواره به ياد تو باشم؟
خداوند فرمود: با دورى از مردم* و كينه نسبت به ترش و شيرين و خالى نگهداشتن شكم و خانه از دنيا.
* تعبیر « بِالْخَلْوَةِ عَنِ النّاسِ » به معنای دوری گزیدن از مردمی ست که معاشرت با آنها موجب غفلت از یاد خدا می شود.
(راهیان کوی دوست/ شرح حدیث معراج/ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی)