اینجا همیشه با شهدایید.......
سلام ممنون که به ما سر زدید
یک خواهش ؛ نگاه سبزتون را به شیفته شیدایی و مخزن نور و همپای زمان و شما بدانید و از همه مهمتر به قسمت با شهدای وبلاگ ما هدیه کنید .
سلام ممنون که به ما سر زدید
یک خواهش ؛ نگاه سبزتون را به شیفته شیدایی و مخزن نور و همپای زمان و شما بدانید و از همه مهمتر به قسمت با شهدای وبلاگ ما هدیه کنید .
نام: مهدي نام خانوادگي: زنگي ابادي نام پدر: حسين
سال تولد:1344 محل تولد: بهاءآباد ازتوابع زرند سال شهادت:1364
شهيد مهدي زنگي ابادي در روستاي بهاءآباد از توابع شهرستان زرند كرمان به دنيا آمد. نام پدرش حسين و مادرش كنيز نام داشت، خانواده او از لحاظ مالي در وضعيت متوسطي بودند. تحصيلات خود را در زادگاهش تا سطح ديپلم متوسط ادامه داده و در كنار آن به تحصيلات حوزوي (رسايل و مكاسب) نيز پرداخت و به سلك روحانيت درآمد. مدتها به وعظ و تبليغ پرداخت ولي عشق به جهاد در راه خدا او را روانه جبهه هاي نبرد حق عليه باطل كرد.
وي در جبهه نقش تبليغات يگان دريايي لشكر ثارالله را به عهده داشت و دوره آموزشي سكانداري را فرا گرفت. به گفته فرمانده محترم ايشان «رسول در شب عمليات والفجر 8 و بعد از آن، علاوه بر روحيه دادن به بسيجي ها و كمك در تدارك نيروهاي رزمنده بسيار خوب هم سكانداري مي كرد).
اواخر تابستان 64 با يكي از اقوام خويش ازدواج نمود و همسفري براي ادامه بندي خداي متعال برگزيد. او بدين جهت از خداي مهربان بسيار سپاسگزار بود، اما فرزند نداشت وسرانجام روز دوشنبه 29/11/64 در منطقه اروندرود در عمليات والفجر 8 مورد اصابت شيميايي قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نايل شد.
خلاصه اي از زندگي شهيد:
شهيد مهدي (رسول) زنگي آبادي در سال 1343 در روستاي (بهاءآباد) ده كيلومتري جنوب شهرستان زرند كرمان متولد شد. از آنجا كه خانواده معظم ايشان علاقه اي زياد به حضرت رسول (ص) و ارادت خاص به حضرت حجت (عج) داشتند تا او را در شناسنامه (مهدي) گذاشتند و در منزل به ايشان رسول مي گفتند . پدر شهيد در تربيت او نقش بسيار والايي داشتند در 4 سالگي نماز خواندن را ياد گرفته بودند و اذان گوي محله شان بودند.
يكي از كساني كه با ايشان بسيار انس داشت(شهيدآبرين) از همسايگان بود كه اولين شهيد جنگ تحميلي در شهرستان زرند به شمار مي رود و تأثيرات مثبت فراواني بر روي شهيد زنگي ابادي گذاشتند.
به حاج آقا شوشتري امام جمعه محترم شهرستان زرند كه فعلا در (درود) اقامه نماز جمعه مي فرمايند خيلي علاقه داشت و اين علاقه دو طرفه بود به طوري كه حاج آقا مي فرمودند: رسول غنچه نشكفته اي است كه ان شاءالله در آينده اي نه چندان دور وقتي كه بشكفد بي عطرش همه جا را فرا مي گيرد. علاقه او به امام در حد عشق بود و مي گفت: مردم شما را به خون شهدا يك لحظه از ياد امام غافل نشويد.
به دعاي كميل و ندبه خيلي علاقه داشت . گاهي آنقدر در اين دعاها منقلب مي شد كه گويي با امام زمان (عج) تكلم مي كرد. يكي از كارهايي كه براي خودسازي انجام ميداد، اعتكاف بود. در ايام البيض در مسجد امام حسن عسكري (ع) قم، سه روز همراه با دوستان خود شهيدان (سيدرضا دستوريان، محمد قائم پناه، غلامرضا يزداني) معتكف مي شد.
ارادت خاصي به حضرت زهرا (س) و سيدالشهدا(ع) داشت و حتما روضه ايشان را مي خواند.
فرمانده ايشان مي گويد: بعد از مراسم تدفين، والده شهيد را ديدم ايشان به من فرمودند: (قبل از شهادت رسول با خدا عهد كردم كه پنج فرزند پسرم را قرباني اسلام كنم و اكنون از شهادت اولين آنها راضي و شاكرم).
آري رسول در عمر كوتاه خود رسالت حمايت ازدين خدا (كه آن را در اطاعت از ولي فقيه متجلي مي دانست) را در سنگر كلاس درس و جبهه هاي نبرد به خوبي انجام داد. روحش شاد ، يادش گرامي
وصيت نامه:
يا ابا عبدالله ! حال كه نتوانستم به كربلا برسم، شما را به مادرتان حضرت فاطمه (عليها السلام) سوگند كه در وقت مردن تو به بالين من بيا. قدمهايتان بر چشم هاي غرق به خون من باد.
علي (ع) فرمود: «فمن يمت يرني» يعني هر كس بميرد مرا مي بيند. همين حرف كافي است كه انسان از عشق ديدن او بميرد تا او را ببيند. يا علي! به جان حسينت دوستت دارم . از تو خواهش مي كنم در وقت شهادت بر بالينم بيا.
يا حجه ابن الحسن (عج) من از وحشت قبر مي ترسم. شما را به پهلوي شكسته مادرتان شب اول بر مزارم بيا. بار خدايا من هميشه آرزو داشتم تا در اين دنيا هستم جمال و جلال تو را ببينم. اما گناهان من مانع بودند. شما را به رسول ا… سوگند در آخرين لحظات عمرم حتي براي يك لحظه جمالت را به من نشان بده تا اين كه كور از دنيا نروم.
خدايا دل به رحمت تو بسته ام.
خدايا دستم خالي است و با كوله باري از گناه به سوي تو روانه شده ام.
بار الها: مگذار جلو ديگران در روز محشر شرمسار باشم.
خدايا: مبادا گناهان مرا در برابر ديگران آشكار كني
مادر عزيزم: فرزندت را حلال كن، تو كوه استواري هستي. همسرم را دلداري بده. اميدوارم خداوند به همه ما صبر عطا كند. حضرت رسول (ص) مي فرمود: «من عقيل را دوست دارم چون از او فرزندي بوجود مي آيد كه حسينم را ياري مي كند.»
پدرجان: هميشه دوستت داشته و ميدارم. چون تو عامل بسياري از موفقيت هاي من بوده اي.
مردم: شما را به خون شهدا، يك لحظه از ياد امام غافل نشويد.
و در آخر، اي خواهرانم و برادرانم! صبور باشيد، همچنان كه زينب صبر كرد – سلام خدا بر او باد – بر رضاي خدا راضي باشيد و نكند آنچه شايسته نيست،انجام دهيد.
در آخر از همه شما عزيزان التماس دعا دارم.
خداحافظ عزيزانم 10/11/64
كجايند آن گروه دلباخته حق، كه چون به ياري اسلام فرا خوانده شدند، آن را اجابت كردند؟
كجايند آنان كه چون آيات قرآن را خواندند، احكام آن را محكم و استوار ساختند؟
كجايند آنان، كه چون ايشان را به جهاد فرا خواندند، پس شيفته و شيداي نبرد در راه خدا گشتند؟
نهج البلاغه / كلام 120/ص 376
هيچ قدرتي بالاتر از تقدير خداوند (جل جلاله) نيست و هيچ عشقي بدون نامش جاوداني نمي شود! ميدان شهادت مرد مي خواهد، مردي كه به تمامي ، از پل ميان خود و خدا بگذرد! مرد مي خواهد، مردي كه زخم را درمان و نيش را نوش ببيند! مرد مي خواهد، مردي كه ستون خيمه اش را بر فراز عرش بكوبد! مرد مي خواهد، مردي كه با اندك جماعت عاشق، حماسه جاودان عشق را رقم بزند.
مولاي من! (يا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور) اي كسي كه شهادت از ازل در وجودت شكفته بود و افتخار به نام نامي ات مي كرد، اي فرزند شهادت، شهادت به خاطر تو آفريده شده است و تو به خاطر شهادت به دنيا آمده اي، شهادت نام بلند تو است، نامي كه تمام دل هاي عاشق را مجذوب خويش مي كند، شهادت ياد جاوداني تو است، يادي كه در تمام ذهن هاي پاك ، غرورآفرين جاري است و سربازان پس از سال ها به مردي از نسل تو، به فرزندت خميني اقتدا كردند و لباس سرخ شهادت پوشيدند و شربت وصال نوشيدند.
همزاد كويرم، تب باران دارم،در سينه دلي شكسته پنهان دارم،در دفتر خاطرات من بنويسيد، من هر چه كه دارم از شهيدان دارم. روحشان شاد
فرازهايي از پيام تاريخي امّام (ره) به مناسبت جمعه خونين مكه
اين حادثه دردناك اگر چه دنياي اسلام را لباس عزا پوشاند و عزيزاني را از دست ما گرفت لكن هم چنان كه در طول تاريخ انقلاب اسلامي،همواره وقوع چنين حوادثي اركان اسلام و نظام اسلامي را تقويت كرده و چهره پليد و منحوس دشمنان اسلام را رسوا نموده است، اين واقعه نيز تبليغ و ترويج اسلام ناب محمدي و ابطال اسلام انگليسي و آمريكايي آل سعود را باعث گرديد به راستي اگر از صدها وسيله تبليغاتي استفاده مي كرديم و اگر هزاران مبلغ و روحاني را به اقطار سراسر عالم مي فرستاديم تا مرز واقعي بين اسلام راستين و اسلام آمريكايي و فرق بين حكومت عدل و حكومت سرسپردگان مدعي حمايت از اسلام را مشخص كنيم به صورتي چنين زيبا نمي توانستيم و اگر مي خواستيم پرده از چهره كريه دست نشاندگان آمريكا بردرايم و ثابت كنيم كه فرقي بين محمدرضا خان و صدام آمريكايي و سران حكومت عربستان در اسلام زدايي و مخالفت شان با قرآن نيست و همه نوكر آمريكا هستند و مأمور خراب كردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فرياد حق طلبانه ملت ها، باز به اين زيبايي ميسر نمي گرديد، و همچنين اگر مي خواستيم به جهان اسلام ثابت كنيم كه كليدداران كنوني كعبه لياقت ميزباني سربازان و ميهمانان خدا را ندارند و جزء تأمين آمريكا و اسرائيل و تقديم منافع كشورشان به آنان كاري از دست شان بر نمي آيد بدين خوبي نمي توانستيم بيان كنيم و اگر مي خواستيم به دنيا ثابت كنيم حكومت آل سعود اين وهابي هاي پست بي خبر از خدا بسان خنجرند كه هميشه در قلب مسلمانان فرو رفته اند به اين اندازه كه كارگزاران ناشي و بي اراده حاكميت سعود در اين قساوت و بي رحمي عمل كرده اند موفق نمي شديم و حقا كه اين وارثان ابي سفيان و ابي لهب و اين راهروان راه يزيد روي آن ها و گذشتگان خود را سفيد كرده اند.»1
«جمهوري اسلامي ايران الحمدالله در ميان زائران خانه خدا راز مليت ها و نژادها و كشورها حتي در خود عربستان) طرفداران بسيار زياد و دوستان صادق و وفاداري پيدا نموده است. كه براي گواهي و شهادت حقانيت ما و معرفي قتل و عام خون بارمسلمانان به دست خادم الحرمين و انتقال حقايق تلخ روز حادثه به مردم جهان ما را ياري مي دهند. … يقيناً امريكا و عربستان از شرايط خلع سلاح مسلمانان در حرم خدا و احترام مؤمنين به احكام قرآن و پرهيز از جدال در كنار خانه خدا سوء استفاده كرده اند و با وسايل از پيش فراهم شده و نقشه هاي دقيق روبه صفتانه به صفوف شيرزنان و شيرمردان ما حمله نموده اند و آنان را غافلگير كرده اند.
حكومت سعودي مطمئن باشد ننگي كه آمريكا بر دامنش نهاده است تا قيام قيامت نه آب زمزم و نه كوثر پاك نمي شود و خوني كه از دل اقيانوس بزرگ ملت ها بر سرزمين حجاز جاري شده است زمزم هدايتي براي تشنگان مكتب ناب اسلام گرديده است كه ملت ها و نسلهاي آينده از آن سيراب و ستمكاران در آن غرق و هلاك مي شوند. ما همه ي اين جنايت ها را به حساب آمريكا گذاشته ايم و به ياري خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهيم رسيد و انتقام فرزندان ابراهيم (ع) از نمرودها، شياطين و قارون ها خواهيم گرفت…. زائران شريف ايراني امسال پيام انقلاب و برائت خود را با خون شان به جهان و به امت اسلام ابلاغ نمودندو با تقديم شهداي بزرگ به پيشگاه مقدس حق از سازندگان و باغ نيان سياست نه شرقي و نه غربي كعبه گشتند… از خدا مسئلت مي كنم كه در اين زمان كه همه كفار و مشركان دست به دست هم داده اند و تصميم و عزم خود را براي شكست امت اسلام جزم كرده اند و همه ي ضربه ها را بر عليه ما به كار گرفته اند خود ما را در حصار محكم خود و در لواي مرحمت و لطف خود محفاظت فرمايد.» 2
1- صحیفه نور ج 20 ص 134
2-سید حسن میردامادی -جنایت وهابیت ص426-428
كعبه يك سنگ سياهي است كه ره گم نشود حاجي احرام دگر بند و ببين يار كجاست
خوشا آنان كه در قربان گاه عشق و ميعاد گاه معشوق به دست جلادادن مكار سعودي كه در كمين راهيان خانه دوست نشسته بودند از ظلمت خاك و اين تيره خاكدان گذشتندو در جوار رحمت حق آرميدند. روحشان شاد و روانشان گرامي شنيدن خاطرات يكي از افرادي كه در آن جمعه خونين در آن جمع حضور داشته است خالي از لطف نيست.
كاغذ رنگي رمز عمليات خونين مكه
ساعت 30/4 دقيقه بعد از ظهر به وقت مكه بود كه كم كم حضور گسترده زائران انقلابي ايران كوچه و خيابان مكه را نوراني تر مي كرد پلاكاردها كه بر آن نفرت اسلام از امريكا، شوروي و اسرائيل را نشان داده مي شد بر دست تعدادي از زائران مكه نمايان گرديد پوسترهاي امّام خميني (ره) زيبايي ديگري به خيابان هاي مرده و بي رمق داده بود هر چه به خيابان اصلي كه انتهاي آن به بعثه امام(ره) ختم مي شد نزديك تر مي شديم جمعيّت فزوني مي يافت تا جايي كه يك طرف بلوار بر ورود و خروج وسايط نقليه بسته شده بود، شعارهاي اوليه زائران الله اكبر، و لااله الا الله بودچون قرار بود شعار اصلي از بعثه پخش شود و در همين لحظه بود كه شرطه ها قيافه هاي خشمگيني به خود گرفتند و شرطه هايي قوي هيكل را ملاحظه مي كردم كه تا به حال نديده بودم به احتمال زياد سوداني، مصري، يمني، و اردني بودند. ساعت حدود 30/5 دقيقه بود كه از ميدان معابده تا پل حجون مملو از جمعيّت شده بود يا دم هست در كنار زائران ايراني، زائران غير ايراني از كويت، پاكستان، مالزي، لبنان فلسطين ديده مي شد ولي اكثراً با لباس هاي مبدل بودند و چون از مزدوران سعودي وحشت داشتند.
حجه الاسلام كروبي نماينده امّام خميني (ره) بعد از حمد و ستايش خداوند سخنان خود را با آيه اي از قرآن شروع كرد سخنان وي كاملاًعليه جباران تاريخ، آمريكا، و شوروي و … بود سخنان ايشان كوتاه ولي سرشار از معنويت بودند بعد از اتمام آن جمعيّت به مدت 15-20 دقيقه شعار مرگ بر امريكا سردادند در همين حين از يكي از هلي كوپترهايي كه از ابتداي راهپيمايي در آسمان مكه بالاي سر راهپيمايان پرواز مي كرد مقداري كاغذ رنگي به طرف زمين ريخته شد. اين كاغذها رمز بين مأموران گاردي بود كه اعلام مي كرد وقت حمله فرا رسيده تا كاغذها به طرف زمين ريخته شد حدود دو گردان زبده از داخل ماشين هايي كه قبلاً كنار خيابان پارك شده بود پياده شدند هر كدام ازآنها كلاه آهني به سر و يك باتوم دردست راست داشتند و اولين حملات از سمت راست خيابان رو به سوي حرم خانه خدا داخل پياده رو شروع شد. يكي از جنايت كاران سعودي با باتوم چوبي به يكي از ذوار حمله كرد و از جلو سر او را مجروح كرد كه خون از سر و روي اين زائر جاري شد زوار ديگر بلافاصله به كمك او شتافتند ولي زائر ديگري از سمت چپ مجروح شد خلاصه يك مرتبه كليه مأموران مزدور و از خدا بي خبر سعودي به طرف مردم حمله ور شدند. اولين كساني كه زير دست و پاها ماندند، جانبازان بودند عمال سعودي اصلاً به اين زائران كه دست و پا نداشتند رحم نمي كردند چرخ هايي آن ها را شكسته و سپس به خود آن ها حمله مي كردند.
مأموران سعي داشتند مردم را به طرف پل «حَجون» هدايت كرده و آنها را به حالت فشرده تري جمع كنند دويست متر بالاتر از درگيري يك ساختمان چهار طبقه سفيد بدون پنجره بود جمعيّت زيادي در طبقه سوم و چهارم آن صحنه را تماشا مي كردند وقتي جمعيّت به شدت متراكم شد اين ستمكاران عرب از بالاي همان ساختمان به طرف مردم سنگ، شيشه، شن و … پرتاب مي كردند دو نفر آنها قالب يخي را كه حدود 25 كيلوگرم وزن داشت به طرف مردم انداختند شقاوت و بي رحمي آنها به حدي بود كه سخت ترين دل ها را به رحم مي آورد درگيري لحظه به لحظه شدت مي گرفت در همين اثني خبردادند كه بالا پل حجون يعني جلوي هتل فلسطيني ها مزدوران سعودي زنان را بي شرمانه به گاز خفه كنده و آب جوش بستنده اند من به اتفاق تعدادي جوانان به كمكشان شتافتيم تهاجم و حمله مزدوران به قدري شديد بود كه برادر برادر را نمي شناخت هر كس به اين فكر اين بود كه چگونه آتش خشم ظالمان را خاموش كند ولي آن ها برعكس هر چند لحظه يكبار چندين كپسول گاز خفه كننده به طرف مردم پرتاب مي كردند تا مردم چشمهاي خود را مي گرفتند، نامردان از فرصت استفاده كرده و به طرف آنها حمله جديدي را آغاز مي كردند از حمله سعودي ها يك ساعت گذشته بودو تعداد زيادي مجروع شده بودند و عده اي در اثر صدمات سخت شهيد و تعدادي به دليل وارد شدن گاز خفه كننده در ريه هايشان در حال شهيد شدن بودند. آمبولانس آمد و تعداد زيادي مجروح را در خود جاي داد ولي نظاميان از حمل و نقل مجروحان جلوگيري مي كردند و حتي در آمبولانس ها گاز خفه كننده انداختند شليك گلوله از زمين و آسمان بر روي زائران شدت گرفت ماشين آب پاش با پاشيدن آب داغ به شقاوت خود ادامه مي داد در خيابان هاي مكه سنگ پيدا نمي شد ولي مأموران به دستور آمريكاي جنايتكار آن قدر سنگ و ديگر اشياء امّاده كرده و به روي مردم مي ريختند كه خيابان را پر از خون كرده بودند. مأموران آن قدر شرور و ناجوانمرد بودند كه به زنان با شدت هر چه تمام تر حمله مي كردند سمت چپ و راست خيابان و بالاي پل تعداد زيادي مأموران امنيتي ايستاده بودند ما در حال كمك به خواهران بوديم كه ديدم يك پيرمرد 70 يا 80 ساله از جلو خواهران آمدو مي خواست به طرف پياده رو برود كه ناگهان دو تن از مزدوران سعودي اين پيرمرد سالخوده را زير كتك گرفته مثل اين كه با دشمني خطرناك روبرو شده باشند به شدت او را مي زدند هر چه اين مأموران بي رحم سعودي اين پيرمرد را مي زدند او از خدا كمك مي طلبيد و نام پروردگار را بر زبان جاري مي ساخت من كه ناظر اين صحنه بودم ديگر طاقت نياوردم و به كمك وي شتافتم در آنجا بود كه مشاهده كردم كه حدود صد جناره در كنار خيابان افتاده است. در همين حال يك تير از روبرو آمد و طرف چپ پيشاني ام را هدف قرار داد. دستم را به پيشاني و جاي تير گرفتم و خون فوران مي كرد. مزدوري آمد و يك باتوم برقي به پشت شانه ام زد. در اثر اين ضربه يك مرتبه از زمين بلند شدم و دوباره با شدت زيادي به زمين خوردم به محض اين كه به زمين افتادم آن ها ريختند و با آن همه خشم و كينه اي كه از شيعه آل علي (ع) داشتند ضربات سختي بر من وارد كردند تااينكه يكي از آنها به ديگري گفت «الموت» يعني مرده من هم مثل ديگران كه جان داده بودند افتادم كنار ديگر شهداء و مجروحين سه بار اشهد خود را گفتم و منتظر آخرين نفس هايم بودم در همين موقع بود كه از خدا خواستم كه خدايا من تا آخرين لحظه كه در صحنه هستم بي هوش نشوم و خدا هم اين لطف را كرد با اين كه خون و درد ضربات همه ي اعضاي بدنم را گرفته بود چشمم همه چيز را مي ديد ولي حس و قدرت حركت نداشتم تا يك ساعت شايد هم كمتر كه حمله تمام شد من بين آن شهداء و مجروحين بودم اينان طرح سركوب از نزديك مسير راهپيمايي را نقشه برداري كرده بودند و در همان مكاني كه دژخيمان از جلو و عقب تظاهركنندگان را محاصره كردند دو كوچه بود كه يك كوچه توسط يك ماشين بزرگ شهرداري بسته شده بود و دومي با تخته و چوب مسدود گرديده بود. يك كانال در كنار خيابان بود كه با برق آن را روشن كرده بودند و مردم را به طرف آن هدايت مي كردند ولي خوشبختانه مردم به سوي اين كانال نرفتند زيرا اگر وارد مي شدند مأموران سعودي با خاموش كردن برق مي توانستند همه را بكشند خدا شاهد و ناظر جنايات هولناك و وحشتناك وهابي ها بود تا ساعت 30/9 دقيقه بين شهداء و مجروحين بودم تا اينكه طبق گزارش ظالمان خواسته بودند مرا ببرند امّا با مقاومت زنان قهرمان از حمل من جلوگيري شده بود در اين ساعت به بيمارستان ايراني منتقل شدم و در آن جا دو روز بستري بودم اگر لشكر خون خوار آل سعود گذاشته بودند فيلم برداران ايران تا پايان هجوم از صحنه هاي هولناك به نحو احسن فيلم بگيرند صحنه درست عين جنگ تن به تن عاشوراي 61 ه.ق و اسارت آل رسول بود آن قدر چادر، كفش، فلاسك آب و … در خيابان ريخته شده بود كه دل سنگ را به درد مي آورد چه برسد مردم!
وقتي از مكه به جده حركت كرديم ابتداي جاده به پليس راه رسيديم به حالت امّاده باش بودند فردي ايست دادو ليست بسياري از زائران ايراني را به داخل ماشين آوردو گفت اسامي را مي خوانم نام هر كس بود پايين بيايد اسامي را خواند هيچ كس پايين نيامد معلوم بود منافقين اسامي افراد را به پليس داده تا آن ها را دستگير كنند. آمديم جده در فرودگاه 15 ساعت معطل شديم پرواز ما ساعت 8 صبح بود كه دولت خائن براي ناراضي كردن مردم و عدم همكاري با هواپيمايي تا ساعت 12 شب ما را پشت سالن در انتظار گذاشتند از سالن ساعت 5/2 خارج شده و ديدم كه طرف راست و چپ ما را مأموران مسلح اجير شده زنجير وار گرفته اند ما را سوار ماشين كردند وتا پاي پله هواپيما بردند و دور تا دور هواپيما همه افراد مسلح بودند حتي يك خودرو و نفربر كه بالاي آن تيربار نصب شده بود روبروي درب هواپيما مستقر بود سوار هواپيما شديم تا از باند فرودگاه خارج نشديم مأمورين صحنه را ترك نكردند در تهران كه از هواپيما پياده شديم همگي خدا را شكر كرديم.
اكبر سليماني مجروح حادثه، روزنامه كيهان يكشنبه 8 شهريور 1366.
توطئه اي كه از سوي آمريكا ترسيم و از طرف ابوجهل و ابولهب هاي سعودي عنوان و توسط امّام جماعت دست نشانده اسرائيل به تأييد رسيده بود با يورش ناجوانمردانه پليدان سعودي اين مارقين و ناكثين و … قرن بيستم از سودان و يمن و مصر و اردن زيردست عمروعاص هاي يهود اسرائيل آموزش ديده بودند به اجرا گذاشته شد و جمعه خونين را در تاريخ به نام خود و حكام مزدور سعودي، «فهد» ملعون ضبط شد. آنها حرمت حرم امن الهي را شكستند امّا حسين (ع) از مكه بيرون آمد تا حرمت حرم شكسته نشود امّا خود خادمين حرم حرمت حرم را شكستند خواندن خاطرات عزيزاني كه در آن جا بودند خيلي دلخراش و تكان دهنده است و در حقيقت وهابي ها با اين عمل خود را رسوا و به همگان شنا ساندند.
شباهت اول
شعار خوارج اين بود كه (لاحُكْمُ إلّالله) يعني حكومتي جزء حكومت خدا نيست. چنانچه كه امّام علي (ع) فرمود: «آري اين جمله، كلام صحيح و درستي است و در قرآن هم آمده است امّا مقصود خوارج اين بود كه كسي نمي تواند امير و رئيس باشد. و در مسائل ديني نمي توان به حكميت پرداخت. در حالي كه در خود قرآن مردم به حكميّت و داوري دعوت شده اند آن جا كه خداوند مي فرمايد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنهماِ فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ اَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ اَهْلِها» نسا/35
«هر گاه بيم آن رفت كه ميان زن و شوهر اختلاف پديد آيد داوري از خانواده مرد و داوري از خانواده زن برگماريد»؛ و در آيه ديگر مي فرمايد: «يَحْكُمُ بِهِ ذواعَدْلٍ مِنْكُمْ»مائده/95 «دو نفر عادل از شما داد مي كند و حكم نمايد». همچنين وهابيان شعار مذهبي خود را اين چنين قرار داده اند كه، دعا، شفاعت، توسل و مددخواهي جز از خدا و براي خدا نيست اين سخنان درست است ولي وهابي ها منظور نادرستي از آن دارند آري دعا و شفاعت و توسل و استغاثه از خداست و در حقيقت خداست كه خوانده مي شود وبراي رفع ناملايمات و بدي ها و جلب فايده تنها به او توسل وتوجه مي شود و مددكار واقعي اوست و امر شفاعت به دست قدرت او ميباشد امّا وهابيان مي گويند كه نبايد كسي را كه خدا بزرگش كرده، مانند انبياء و اولياء با خواندن او ما او را بزرگ كنيم و به او توسل جوئيم مي گويند نبايد يامحمد يا فلان … گفت. فقط بايد الله را صدا كرد1
شباهت دوم
خوارج به ظاهر خيلي مقدس بودند و نسبت به نماز و تلاوت قرآن اهتمام زياد مي ورزيدند حتي از كثرت سجده پيشاني شان پينه بسته بود و طالب حقيقت بودند آري آنها مردماني به ظاهر متدين و متقي و خويشتن دار بودند گويند يك از خوارج روزي در سر راه خود خرمايي از درخت چيد و در دهان خود گذاشت ديگري رسيد و خرما را از دهان او بيرون آورد كه چيز حرامي خوادي!! وهابيان نيز چنين اند به ظاهر تعصب در دين دارند و در مسائل ديني سخت گير، نماز را به موقع به جا مي آورند. در عبادت خدا مي كوشند در طلب حق اندولي راه خطا مي روند آنان آنقدر تقوا پيشه مي كنند تا آنجا كه از تلگراف استفاده نمي كنند كه حكم شرعي اش معلوم نيست.
شباهت سوم
خوارج همه مردم را جز خود كافر مي دانستند و گفتند: كسي كه مرتكب گناه كبيره مي شود مخلد در آتش خواهد بود، خوارج خون و مال مسلمانان، جز خود را حلال مي دانستند و فرزندان آنها را اسير مي كردند آن ها به خريد وفروش زنان مسلمان را در ميان خود مي پرداختند. وهابيان هم وضعيتي مشابه با آنها دارند. آنان مسلماناني را كه عقايدي مخالف عقايد آنان نشان دارند مشرك مي دانند و خون و مال آنان را حلال مي دانند. فرزندان مسلمانان را اسير مي كنند و كشورهاي اسلامي را سرزمين كفر معرفي مي نمايند و هجرت از آنها را لازم و ضروري مي دانند.
شباهت چهارم
خوارج از مرگ با كي نداشتند و آن را با آغوش باز استقبال مي كردند زيرا به گمان شان پس از مرگ به بهشت خواهندرفت وهابيان نيز چنين عقيده اي دارند.
شباهت پنجم
خوارج در شبهات و عقايد انحرافي خود به ظاهر برخي از آيات كه به كفر مرتكب كبيره دلالت دارد استناد جسته اند، وهابيان هم از ظواهر آيات قرآن برداشت هايي مي كنند كه هيچ انسان خردمند و عاقلي نمي تواند آن مسائل را بپذيرد مثل اعتقاد به روئت خدا، دست و پا و اعضا و جوارح براي خداوند . 2
شباهت ششم
خوارج مردماني قشري و كوته نظر بودند در عين حال كه از خوردن خرمايي كه سر راه بود خودداري مي كردند ولي كشتن صحابي پيامبر كه روزدار هم بوده و قرآن به گردن داشته ابائي ندارند گناه او دوستي با علي بن ابي طالب(ع) بود وهابيان نيز اين گونه بودند قشري و كوته بين از يك طرف درود فرستادن وذكر گفتن را حرام و بدعت از طرف ديگر حليت مي دانند در تلگراف ترديد نشان مي دهند به اين عنوان كه دليل شرعي در مورد آن نيامده استعمال دخانيات را حرام مي دانند ولي از سوي ديگر مسلمانان را كافر قلمداد مي كنند. 3
شباهت هفتم
در مورد خوارج رسول خدا(ص) فرمود: هم چنان كه تير از كمان رها مي شود آنان از دين خارج مي شوند در مورد وهابي ها احاديثي از رسول خدا نقل شده كه امّام احمد بن حنبل در مسند خويش به آن اشاره كرده حديث اين است كه ابن عمر نقل مي كند كه: رسول خدا فرمود: خدايا كشور شام را براي ما مبارك فرما!خدايا كشور يمن را نيز براي ماه مبارك گردان حاضران گفتند . سرزمين نجد را مبارك فرما رسول خدا باز در حق دو سرزمين اول يعني شام و يمن دعا كرد. حاضران باز سرزمين نجد را اضافه كردند و پيامبر فرمود: نه اين سرزمين با ميمنت و بركت نيست. اين جا آشوب ها رخ مي دهد و حوادث تكان دهنده اي پديد مي آيد و شاخ شيطان از اين منطقه بيرون مي آيد، بخاري و ترمذي نيز اين حديث را در كتاب هاي خود آورده اند و حديث نبوي كه فرمود شاخ شيطان و فتنه و آشوب در نجد پديدار مي شود اشاره به خروج مسلميه كذاب، قرمطي ها ووها بيان دارد سليمان بن عبدالوهاب از دانشمنداني بود كه اين حديث را بر وهابيان تطبيق كرد 4
شباهت هشتم
هم چنان كه خوارج مسلمانان را مي كشتند ولي بت پرستان و مشركان از شر آن ها در امّان بودند وهابيان نيز اين چنين بوده اند در هيچ تاريخي نقل نشده كه وهابيان با كفار بجنگند يا يك مشركي را بكشند فقط مسلمانان را از دم تيغ گذرانده اند بي آن كه گناهي از آن ها سربزند كافي است به تاريخچه آن ها بنگريم و كشتار آن ها در كربلا، مكه، نجف طايف و … را از نظر بگذارنيم در حالي كه در همان زمان كفر و الحاد و روي زمين گسترده و دامن گير شده بود وهابيان به فكر پيكار با آن ها بر نيامدند بلكه با آنها(انگليسي و ديگران) ساختند و مسلمانان را قتل عام كردند.5
1- سید محسن الامین -کشفالارتباب-ص42-50
2-محمد هادی امینی تاریخ مکه - مترجم محسن آخوندی ص242
3-همان ص243
4-سید محمد حسن قزوینی - تجزیه و تحلیل عقاید وهابیت ص160
5- سید محسن الامین -کشف الارتیاب ص 84-90