زندگی نامه لاله پر پر ، مهدی زنگی آبادی
نام: مهدي نام خانوادگي: زنگي ابادي نام پدر: حسين
سال تولد:1344 محل تولد: بهاءآباد ازتوابع زرند سال شهادت:1364
شهيد مهدي زنگي ابادي در روستاي بهاءآباد از توابع شهرستان زرند كرمان به دنيا آمد. نام پدرش حسين و مادرش كنيز نام داشت، خانواده او از لحاظ مالي در وضعيت متوسطي بودند. تحصيلات خود را در زادگاهش تا سطح ديپلم متوسط ادامه داده و در كنار آن به تحصيلات حوزوي (رسايل و مكاسب) نيز پرداخت و به سلك روحانيت درآمد. مدتها به وعظ و تبليغ پرداخت ولي عشق به جهاد در راه خدا او را روانه جبهه هاي نبرد حق عليه باطل كرد.
وي در جبهه نقش تبليغات يگان دريايي لشكر ثارالله را به عهده داشت و دوره آموزشي سكانداري را فرا گرفت. به گفته فرمانده محترم ايشان «رسول در شب عمليات والفجر 8 و بعد از آن، علاوه بر روحيه دادن به بسيجي ها و كمك در تدارك نيروهاي رزمنده بسيار خوب هم سكانداري مي كرد).
اواخر تابستان 64 با يكي از اقوام خويش ازدواج نمود و همسفري براي ادامه بندي خداي متعال برگزيد. او بدين جهت از خداي مهربان بسيار سپاسگزار بود، اما فرزند نداشت وسرانجام روز دوشنبه 29/11/64 در منطقه اروندرود در عمليات والفجر 8 مورد اصابت شيميايي قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نايل شد.
خلاصه اي از زندگي شهيد:
شهيد مهدي (رسول) زنگي آبادي در سال 1343 در روستاي (بهاءآباد) ده كيلومتري جنوب شهرستان زرند كرمان متولد شد. از آنجا كه خانواده معظم ايشان علاقه اي زياد به حضرت رسول (ص) و ارادت خاص به حضرت حجت (عج) داشتند تا او را در شناسنامه (مهدي) گذاشتند و در منزل به ايشان رسول مي گفتند . پدر شهيد در تربيت او نقش بسيار والايي داشتند در 4 سالگي نماز خواندن را ياد گرفته بودند و اذان گوي محله شان بودند.
يكي از كساني كه با ايشان بسيار انس داشت(شهيدآبرين) از همسايگان بود كه اولين شهيد جنگ تحميلي در شهرستان زرند به شمار مي رود و تأثيرات مثبت فراواني بر روي شهيد زنگي ابادي گذاشتند.
به حاج آقا شوشتري امام جمعه محترم شهرستان زرند كه فعلا در (درود) اقامه نماز جمعه مي فرمايند خيلي علاقه داشت و اين علاقه دو طرفه بود به طوري كه حاج آقا مي فرمودند: رسول غنچه نشكفته اي است كه ان شاءالله در آينده اي نه چندان دور وقتي كه بشكفد بي عطرش همه جا را فرا مي گيرد. علاقه او به امام در حد عشق بود و مي گفت: مردم شما را به خون شهدا يك لحظه از ياد امام غافل نشويد.
به دعاي كميل و ندبه خيلي علاقه داشت . گاهي آنقدر در اين دعاها منقلب مي شد كه گويي با امام زمان (عج) تكلم مي كرد. يكي از كارهايي كه براي خودسازي انجام ميداد، اعتكاف بود. در ايام البيض در مسجد امام حسن عسكري (ع) قم، سه روز همراه با دوستان خود شهيدان (سيدرضا دستوريان، محمد قائم پناه، غلامرضا يزداني) معتكف مي شد.
ارادت خاصي به حضرت زهرا (س) و سيدالشهدا(ع) داشت و حتما روضه ايشان را مي خواند.
فرمانده ايشان مي گويد: بعد از مراسم تدفين، والده شهيد را ديدم ايشان به من فرمودند: (قبل از شهادت رسول با خدا عهد كردم كه پنج فرزند پسرم را قرباني اسلام كنم و اكنون از شهادت اولين آنها راضي و شاكرم).
آري رسول در عمر كوتاه خود رسالت حمايت ازدين خدا (كه آن را در اطاعت از ولي فقيه متجلي مي دانست) را در سنگر كلاس درس و جبهه هاي نبرد به خوبي انجام داد. روحش شاد ، يادش گرامي
وصيت نامه:
يا ابا عبدالله ! حال كه نتوانستم به كربلا برسم، شما را به مادرتان حضرت فاطمه (عليها السلام) سوگند كه در وقت مردن تو به بالين من بيا. قدمهايتان بر چشم هاي غرق به خون من باد.
علي (ع) فرمود: «فمن يمت يرني» يعني هر كس بميرد مرا مي بيند. همين حرف كافي است كه انسان از عشق ديدن او بميرد تا او را ببيند. يا علي! به جان حسينت دوستت دارم . از تو خواهش مي كنم در وقت شهادت بر بالينم بيا.
يا حجه ابن الحسن (عج) من از وحشت قبر مي ترسم. شما را به پهلوي شكسته مادرتان شب اول بر مزارم بيا. بار خدايا من هميشه آرزو داشتم تا در اين دنيا هستم جمال و جلال تو را ببينم. اما گناهان من مانع بودند. شما را به رسول ا… سوگند در آخرين لحظات عمرم حتي براي يك لحظه جمالت را به من نشان بده تا اين كه كور از دنيا نروم.
خدايا دل به رحمت تو بسته ام.
خدايا دستم خالي است و با كوله باري از گناه به سوي تو روانه شده ام.
بار الها: مگذار جلو ديگران در روز محشر شرمسار باشم.
خدايا: مبادا گناهان مرا در برابر ديگران آشكار كني
مادر عزيزم: فرزندت را حلال كن، تو كوه استواري هستي. همسرم را دلداري بده. اميدوارم خداوند به همه ما صبر عطا كند. حضرت رسول (ص) مي فرمود: «من عقيل را دوست دارم چون از او فرزندي بوجود مي آيد كه حسينم را ياري مي كند.»
پدرجان: هميشه دوستت داشته و ميدارم. چون تو عامل بسياري از موفقيت هاي من بوده اي.
مردم: شما را به خون شهدا، يك لحظه از ياد امام غافل نشويد.
و در آخر، اي خواهرانم و برادرانم! صبور باشيد، همچنان كه زينب صبر كرد – سلام خدا بر او باد – بر رضاي خدا راضي باشيد و نكند آنچه شايسته نيست،انجام دهيد.
در آخر از همه شما عزيزان التماس دعا دارم.
خداحافظ عزيزانم 10/11/64