• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امام علی علیه السلام نخستین پیشوای شیعیان

22 شهریور 1390 توسط خواجه سلیمی

نام مباركش على و جدّ ارجمندش عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى و پسر عمو و داماد پيامبر اسلام (ص) است. روز جمعه 13 رجب سال 30 عام الفيل- ده سال پيش از بعثت- در كعبه زاده شد و مادرش فاطمه بنت اسد است (مصنفات شيخ مفيد، 11/ 5). كنيه شريفش ابوالحسن و ابوتراب و از مشهورترين القابش مرتضى و اسد اللّه است. حضرت على (ع) حدود بيست و نه سال امامت كرد.
همراهى با پيامبر (ص): چون مكه دچار خشك‏سالى شد و ابوطالب (ع) به تنگى معيشت افتاد، پيامبر (ص) على (ع) را پيش خود برد و پرورش و تربيت او را بر عهده گرفت. امام على (ع) حدود سى و پنج سال كنار پيامبر خدا بود و هيچ گاه از او جدا نشد. آن گاه كه خداوند، پيامبر را مأمور كرد كه دعوت خويش را آشكار كند، نخستين كسى كه به صراحت از او پشتيبانى كرد و براى يارى‏اش پا پيش نهاد، امام على (ع) بود. (آيه انذار) پيامبر (ص) همان گاه، او را به گونه رسمى؛ وصىّ و خليفه خويش خواند (تاريخ طبرى، 2/ 63 و 64). با گسترش روز افزون اسلام، در سال 13 بعثت كفار قريش خطر را احساس كردند و توطئه قتل پيامبر (ص) را طرح ريختند. على (ع)- كه در اين هنگام بيست و سه ساله بود- در شب توطئه، به جاى پيامبر (ص) در بستر خوابيد و جان خويش را به خطر انداخت و زمينه هجرت پيامبر (ص) به مدينه را فراهم ساخت.
ازدواج: در سال اوّل، دوم يا سوم ه.
پيامبر (ص) دخترش فاطمه (س) را به ازدواج على (ع) درآورد. خداوند چهار فرزند بدانان داد: حسن، حسين، زينب و ام كلثوم. آخرين فرزند آنان، محسن، پيش از تولّد به شهادت رسيد. امام على (ع) پس از شهادت حضرت فاطمه (س) همسرانى ديگر اختيار كرد؛ از جمله:
امّ البنين از طايفه بنى كلاب كه مادر حضرت عبّاس، جعفر، عبداللّه و عثمان بود و نيز خوله، دختر جعفر بن قيس حنفى كه محمّد حنفيّه از او است.
على (ع) و جهاد: نقش دلاورى‏ها و بى‏باكى‏ها و پاكبازى‏هاى امام على (ع) در پاى گرفتن آيين اسلام بسيار برجسته است. او در همه غزوات صدر اسلام- جز تبوك- شركت جست و بارها زخم برداشت و تا مرز شهادت پيش رفت. در جنگ احد رشادت و شهامت از خويش نشان داد كه نداى غيبى برآمد: «لا سيفَ الّا ذو الفقار و لا فتىً الّا على.» (الكامل فى التاريخ، 2/ 154) در جنگ خندق، عمرو بن عبدود- پهلوان نام‏آور عرب- را در آغاز نبرد كشت و همين موجب ترس و هراس دشمن شد و بر نيروى روحى سپاهيان اسلام افزود و سرنوشت جنگ را به سود مسلمانان رقم زد. پيامبر (ص) درباره همين دلاورى امام على (ع) بود كه فرمود: «ضَرْبَةُ علىٍّ يومَ الخَندقِ افضَلُ مِن اعمال امّتى الى يَومِ القِيامَة.» [ضربت على به روز خندق از همه اعمال امّت من تا روز قيامت سنگين‏تر است.] (ينابيع المودّة، 1/ 412) نيز پيامبر (ص) در جنگ خيبر پرچم سپاه اسلام را به دست على (ع) سپرد و او با دلاورى شگفت‏انگيز و نيروى الهى خويش، دروازه خيبر را از جا بركند و قلعه را گشود.
واقعه غدير خم: پيامبر اسلام (ص) در واپسين سال عمر گرامى‏اش، چون از حج باز مى‏گشت، در جايى به نام «غدير خُم» مأموريت يافت تا براى اكمال دين، به گونه رسمى على (ع) را به عنوان خليفه خويش معرفى كند. اين واقعه در سال 10 ه. روى داد (مسند احمد، 1/ 84، 118، 119 و 152).
مسئله خلافت: پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) مهم‏ترين رويداد، تشكيل شوراى سقيفه بنى ساعده بود. در اين شورا ابوبكر را به عنوان نخستين خليفه مسلمانان برگزيدند و فرمان و وصيّت پيامبر (ص) درباره خلافت على (ع) راكنار نهادند. پيامبر (ص) بارها از اين موضوع سخن گفته و در رواياتى همچون يوم الانذار، غدير و منزلت از خلافت على (ع) ياد كرده بود (اعيان الشّيعة، 1/ 421- 324). هر چند امام على (ع) خلافت را از آن خويش مى‏دانست، براى مصلحت مسلمانان و آيين نوپاى اسلام، عليه غاصبان خلافت قيام نكرد و بيست و پنج سال از خلافت بر كنار ماند (نهج البلاغه، خ 3). پس از ابوبكر، عمر و عثمان، امام على (ع) با پاى فشارى مردم خلافت را به دست گرفت و شصت و نه ماه حكومت كرد. حكومت امام على (ع) در سال 35 ه.
آغاز گشت. سياست حكومتى امام على (ع) بر سيره پيامبر اسلام (ص) و عدالت اسلامى استوار بود. آنان كه در عهد خلفاى پيشين از امتيازهاى مالى و اجتماعى ناروايى برخوردار شده بودند، چنين سياستى را برنمى‏تابيدند و از اين رو، راه مخالفت و معاندت در پيش گرفتند.
دشمنان امام على (ع) در روزگار كوتاه حكومت، فراوان بودند و از آن جمله‏اند:
1. ناكثين: نخستين كسانى بودند كه پيمان بيعت خويش را با امام على (ع) شكستند. طلحه و زبير در رأس اين گروه قرار داشتند. امام على (ع) مطامع مادّى اين دو را بر نياورد و با آنان همانند ديگر مردم رفتار كرد و اين انگيزه‏اى گشت براى بيعت‏شكنى و نافرمانى. طلحه و زبير، عايشه را نيز با خويش همراه كردند و به ميدان جنگ كشاندند و جنگ جمل را راه انداختند. سرانجام، جنگ جمل با كشته شدن طلحه و زبير و شكست سنگين لشكر ناكثين به پايان رسيد.
2. قاسطين: اين كلمه- به معناى ستمگران حق ستيز- لقب گروهى ديگر است كه سركرده آن، معاوية بن ابى سفيان بود. او سال‏ها پيش به حكومت شام رسيده و سخت بدين حكومت دل بسته بود و از آن رو كه امام على (ع) حكومت كسى چون او را بر مسلمانان روا نمى‏دانست، به مخالفت با امام (ع) برخاست. معاويه خونخواهى عثمان را بهانه كرد و جنگى عليه امام على (ع) راه انداخت. اين جنگ، كه به «جنگ صفّين» مشهور است، در شوّال سال 36 ه. آغاز گشت و تا سال 37 ه. ادامه يافت. سرانجام نشانه‏هاى شكست كامل در لشكر معاويه هويدا گشت؛ امّا عمرو بن عاص نيرنگى زد و لشكر را از شكست رهانيد. او قرآن‏ها رابر نيزه كرد و گفت كه خدا و قرآن بايد ميان دو لشكر داورى كنند. عده‏اى از لشكريان امام (ع) نيز فريب خوردند و خواهان آتش‏بس شدند. امام على (ع) بدانان فرمود كه اين نيرنگ است و سپاه شام پيرو قرآن نيست؛ امّا لشكريان و از جمله اشعث بن قيس كندى، نپذيرفتند و امام (ع) را مجبور كردند كه از نبرد بازايستد و تن به «حكميت» دهد. بدين سان، جنگ صفّين- كه كشتگان فراوانى بر جاى نهاد- بدون نتيجه پايان يافت.
3. مارقين: لقب گروهى ديگر از دشمنان امام على (ع) است به معناى كسانى كه از دين بيرون رفته‏اند. اينان را «خوارج» نيز گويند. مارقين همانان بودند كه در جنگ صفّين امام (ع) را به قبول حكميّت واداشتند. همينان پس از جنگ و شكست حكميّت، شعار «لا حُكمَ الّا لِلَّه» سر دادند و قبول حكميّت را گناهى بزرگ شمردند.
امام على (ع) در آغاز از در مسالمت و مدارا با آنان برخورد كرد؛ امّا سرانجام مجبور گشت با اين گروه- كه در جهل و تعصّب و تصلّب غوطه‏ور بودند- بجنگد.
از اين جنگ در تاريخ اسلام با عنوان «جنگ نهروان» ياد مى‏شود كه در سال 38 ه. روى داد و چهار هزار نفر از خوارج در آن كشته شدند.
شهادت: در جنگ نهروان، همه خوارج كشته نشدند؛ گروهى از آنان زنده ماندند.
اينان كينه امام على (ع) را به دل گرفتند و تصميم بر قتل ايشان بستند. عبدالرّحمن بن ملجم مرادى از اين كسان بود. او مخفيانه خود را به كوفه رساند و در 19 رمضان سال 40 ه. امام را در محراب نماز صبح هدف شمشير زهرآلود خويش كرد.
امام على (ع) دو روز بعد، در 21 رمضان به شهادت رسيد. فرزندان امام (ع)، پدر را به صورت پنهانى در مكانى نزديك كوفه دفن كردند كه امروز شهر نجف اشرف نام دارد.

 نظر دهید »

امامت : پیشوایی دین

22 شهریور 1390 توسط خواجه سلیمی

از اصول دين و مذهب است به معناى رياست عامّه در امور دنيوى و اخروى.
بنابر معتقدات شيعه، امامت، استمرارنبوّت است در همه جزئيّات و كلّيّات و تنها تفاوت آن با نبوّت اين است كه بر شخص امام وحى فرود نمى‏آيد و نزول وحى پس از پيامبر (ص) پايان يافته است.
امامت از گذر علم لدنّى و الهام الهى و مصونيّت از خطا و اشتباه و گناه، از آيين پيامبر اسلام (ص) پاسدارى مى‏كند و مصالح دينى و دنيوى مردم را محفوظ مى‏دارد. تعاليم راستين آسمانى در روزگار پس از پيامبر (ص) تنها از اين گذر به دست انسان مى‏رسد و قرآن كريم و سنّت پيامبر از اين طريق تفسير و تبيين مى‏شود. شيعيان معتقدند كه مقام امامت تنها به معصومين مى‏رسد. متكلّمان اماميّه بر اين اعتقاد دلايلى آورده‏اند؛ از جمله اينكه مردم از آن رو به امام محتاج‏اند، كه معصوم نيستند و بدون او به خطا و اشتباه و گناه مى‏لغزند.
حال، اگر امام، معصوم نباشد، خود به امامى ديگر نيازمند است و اين باطل است؛ زيرا مستلزم دور است. چون متكلّمان اماميّه اين مدّعا را ثابت مى‏كنند، از آن نتيجه مى‏گيرند كه مردم را در انتخاب شخص امام، حقّ و سهمى نيست؛ زيرا او بايد معصوم باشد و عصمت حالتى است باطنى و جز خداوند كسى از باطن انسان خبر ندارد و مردم توانِ آن ندارند كه معصوم را از غير معصوم بازشناسند (بداية المعارف الالهيّة فى شرح عقائد الاماميّه، 100؛ فرهنگ معارف اسلامى، 1/ 285 و 286).
بدين سان، امامت همانند نبوّت محتاج نصّ خداوند است و اين نص يا به واسطه پيامبر تحقّق مى‏يابد و او به صراحت امام را معرفى مى‏كند و يا به واسطه امامى كه خود منصوب به نصّ است.
متكلّمان اماميّه از راه‏هاى متعدّد، لزوم امامت را اثبات مى‏كنند. مهم‏ترين راه همان است كه از گذر آن لزوم نبوّت را اثبات مى‏كنند بدين گونه كه: امامت، لطف است و ترك لطف، نقض غرض است و نقض غرض از خداى حكيم سر نمى‏زند. غرض حكيم جز به آنچه راجح است، تعلّق نمى‏يابد و راجح اين است كه انسان كاملى- با ويژگى‏هايى همانند عصمت، عدالت، دانايى و آگاهى- ميان آدميان باشد و آنان را به سوى كمال راه نمايد. افزون بر دلايل كلامى، دلايل فلسفى و نقلى نيز بر ضرورت امامت گواهى مى‏دهند؛ چنان كه ابن سينا در شفا از راه فلسفى براى اثبات اين مدّعا بهره جسته است. در قرآن كريم نيز آياتى‏ روشن به چشم مى‏آيند كه بنابر آنها هر قوم و امّتى را راهنما و امامى بايسته است (رعد/ 8؛ فاطر/ 22). نيز آياتى از قرآن درباره ماجراى نصب امام على (ع) به امامت نازل شده‏اند (مائده/ 3 و 67) احاديث نيز در اين باره فراوان‏اند. از آن جمله است روايتى كه شيعه و سنّى نقل كرده‏اند: «هر كس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، به حال جاهليّت مرده است.» (موسوعة الامام المهدى، 9؛ دلائل الصّدق، 2/ 6؛ الغدير، 10/ 359 و 360 به نقل از بداية المعارف الالهيّه، 2/ 17) همچنين است حديث مشهور ثقلين و نظائر آن. (حديث ثقلين)

 نظر دهید »

امام : رهبر معصوم الهی

22 شهریور 1390 توسط خواجه سلیمی

واژه «امام» در مفهوم خاصّ خود، براى پيامبران و جانشينان آنان به كار مى‏رود كه از سوى خداوند به منصب امامت (امامت)و ولايت رسيده‏اند. امام، با اين معنا، داراى ولايت مطلق در امر دين و دنيا، و معصوم از گناه و خطا و اشتباه و فراموشى است. او حجّت و خليفه خدا در زمين است (فرهنگ فقه، 1/ 67). امامت، با خلافت متفاوت است. خليفه كسى است كه فقط حكومت مى‏كند و رهبرى اجتماعى و سياسى را برعهده دارد؛ امّا امامت، مقامى دينى است و در ادامه مناصب پيامبرى. امام رهبر جامعه در امور دنيوى و اخروى است. برخى پيامبران، امام نيز بوده‏اند و برخى نبوده‏اند. پيامبر اسلام (ص) و حضرت ابراهيم (ع) از دسته نخست‏اند (بقره/ 124). امام همه وظايف، مقامات و اختيارات پيامبر را دارا است مگر نبوّت.
بنابر اعتقادات شيعه، وجود امام براى بقاى جهان لازم است. اگر او از دنيا برود و امام ديگرى جايش را نگيرد، جهان نابود مى‏شود.
نصب امام: شرط رسيدن به امامت، عصمت است و چون عصمت، امرى باطنى است و جز خدا، كسى نمى‏داند كه چه كس معصوم است، فقط او مى‏تواند شخص شايسته امامت را بشناسد و به اين مقام بگمارد. بنابر اعتقادات شيعه، نصب امام بر خدا لازم است. (لطف) خداوند به پيامبرش وحى مى‏كند و به او مى‏گويد كه چه كسى امام است. آن گاه فرمان مى‏دهد كه او را به مردم معرّفى كند (كشف المراد، 230- 202).
مرجعيّت دينى امام: از وظايف و مقام‏هاى بسيار والايى كه خداوند به پيامبرانش عطا كرده است، تفسير و تبيين و بيان فروع دين است. چون امام در همه وظايف و مقام‏هاى پيامبرى- جز نبوّت- جانشين پيامبر است، همانند او معارف دينى را از منبع خطاناپذير مى‏گيرد و به مردم مى‏دهد و احكامى نيز كه در ظاهر وحى نيامده‏اند، براى آنان بيرون مى‏كشد.
بنابراين، امام، مرجعيّتِ تامّ دينى دارد و گفتار و كردار و تقرير او در فهم دين، منبعى اصيل و سندى خدشه‏ناپذير تلقّى مى‏شود. او مفسّر راستين دين است (امامت و رهبرى، 54- 52؛ الشّافى فى الامامة، 179، 180، 205، 206، 276 و 277؛ كشف المراد، 340).


 نظر دهید »

کی می رسد زمانی که علی علیه السلام ترسیم نموده اند ؟

22 شهریور 1390 توسط خواجه سلیمی

امير مؤمنان عليه السلام زمان پس از ظهور را در گفتارى چنين ترسيم كرده، مى‏فرمايد:
حضرت مهدى (عج) اميرانش را به تمام كشورها مى‏فرستد تا عدالت را پياده كنند. [در آن زمان:]
- گوسفند در كنار گرگ مى‏چرد.
- كودكان با مارها و عقرب‏ها بازى مى‏كنند و هيچ آسيبى به آن‏ها نمى‏رسد.
- شر برداشته شده و خير مى‏ماند.
- انسان يك مدّ (كمتر از يك كيلو) مى‏كارد و هفتصد مدّ محصول برداشت مى‏كند، همان‏گونه كه قرآن مى‏فرمايد: «همانند يك دانه كه از آن هفت سنبل برويد و در هر سنبلى صد دانه باشد.»
- ربا و زنا برداشته مى‏شود و اثرى از شراب خوارى و ريا و خود نمايى باقى نمى‏ماند.
- مردم به اطاعت و عبادت و نماز جماعت رو مى‏آورند.
- عمرها طولانى مى‏شود.
- امانت‏ها رعايت مى‏شود.
- درختان پرثمر و بركات افزون مى‏گردد.
- اشرار هلاك شده و نيكان مى‏مانند.
- از دشمنان اهل بيت عليهم السلام كسى باقى نمى‏ماند.
گفتنى است، همان قدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوق‏العاده مشكل و طاقت‏فرساست، امّا حضرت مهدى (عج) به عنوان معمار اين جامعه نوين، به قدرى از توانايى‏هاى روحى و معنوى برخوردار است كه مى‏تواند جهانى را كه از ظلم و جور پر شده است، از عدل و داد پر كند و فراتر از مدينه فاضله‏اى كه فلاسفه و دانشمندان ترسيم كرده‏اند، به وجود آورد.
مجموعه زمزم - مرکز تحقیقات تون اسلامی شناخت حضرت مهدى (عج)، ص: 178

 نظر دهید »

سکانداران کشتی جامعه در امواج انحرافات

03 مرداد 1390 توسط خواجه سلیمی

‏انديشمندان و فقهاى بزرگ شيعه، در دوران غيبت كبرى رهبرى فكرى و عقيدتى جامعه را در دست داشته‏اند و هر زمان كه از سوى مخالفان شبهاتى براى سست كردن بنيانهاى عقيدتى مردم القا مى‏شد با استدلالهاى علمى در ردّ اين شبهات كوشيده و با قلم و بيان خويش جامعه را از گردابهاى خطر رهانيده و به ساحل امن رسانيده‏اند. به طورى كه اگر فقها نبودند، معلوم نبود امروز دين مبين اسلام و مذهب شيعه، در چه وضعيتى قرار داشت.
امام حسن عسكرى (ع) در اين باره از قول پدر بزرگوارش امام هادى (ع) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «اگر بعد از غيبت قائم ما، علمايى نباشند كه از دين حمايت كنند و مردم را به سوى قائم ما دعوت نمايند و شيعيان ضعيف مارا از دامهاى شيطان و پيروان سركش او نجات دهند، كسى باقى نمى‏ماند مگر اينكه از دين خدا بر مى‏گردد. لكن اين علما زمام دلهاى شيعيان ضعيف مارا در دست مى‏گيرند و همچون سكاندار كشتى آنان را از خطرها نجات مى‏دهند، و بهترين انسانها در پيشگاه خدا آنان هستند». «1»
حضرت امام خمينى رضوان الله عليه در اين زمينه مى‏فرمايد:«ترديدى نيست كه حوزه‏هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه اسلام در برابر حملات، انحرافات و كجرويها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‏اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند …». «2»
1-بحار الانوار ج2ص6

2- صحیفه نور ج21ص88

 نظر دهید »

چگونگی امکان طول عمر امام زمان عج

29 تیر 1390 توسط خواجه سلیمی

 

ممكن است گفته شود: ما افرادى با چنين عمر طولانى نديده‏ايم و علم و دانش نيز آن را نمى‏پذيرد. در پاسخ اين مطلب، مسأله طول عمر حضرت مهدى (عج) را مورد بررسى قرار مى‏دهيم.
امكان طول عمر
واژه امكان داراى يكى از دو معناى زير است:
1- امكان عقلى: بدين معنا كه وقوع يك امر از نظر عقل مانعى نداشته و محال نباشد.
به عنوان مثال، تناقض، امكان عقلى ندارد، چرا كه هستى و نيستىِ يك چيز در آن واحد قابل اجتماع نيست؛ و نيز امكان ندارد كه عدد دو بزرگتر از عدد سه باشد، زيرا لازم مى‏آيد كه عدد دو، در يك آن عدد دو باشد و عدد دو نباشد و آن خلاف فرض و تناقض است. بنابراين، هر چه كه تناقض نباشد و منتهى به تناقض هم نشود، امكان عقلى دارد و طول عمر اين‏گونه نيست، بنابراين امكان دارد.
2- امكان وقوعى: يعنى اين كه چيزى محال ذاتى نبوده و از نظر عقل مانعى از وقوع آن در خارج نباشد. به عنوان مثال، سرطان هر چند تاكنون معالجه نشده است اما امكان‏ علمى و وقوعى معالجه آن هست و امكان دارد علم بشرى در آينده به آن دست يابد.
طول عمر نيز اين‏گونه است، زيرا گرچه عملى نشده و زيست شناسان نمى‏توانند به آسانى آن را در مورد همه افراد تجربه كنند، اما آنان در تلاشند تا عمر انسان را افزايش دهند. به چند نظريه در اين زمينه توجه كنيد:
الف- پروفسور اسميس استاد دانشگاه كلمبيا مى‏گويد:
همان‏گونه كه سرانجام ديوار صوتى شكسته شده و وسايل نقليه‏اى با سرعتى ما فوق صوت به وجود آمد، يك روز ديوار سن انسانى نيز شكسته خواهد شد و از آنچه تا كنون ديده‏ايم فراتر خواهد رفت.
ب- گروهى از پزشكان عقيده دارند، پيرى يك نوع بيمارى است كه بر اثر تصلب شرايين و يا اختلال متابوليسم بدن پديد مى‏آيد و اگر ما بتوانيم از طريق تغذيه صحيح و داروهاى مؤثر بر اين عوامل پيروز شويم، پيرى را شكست خواهيم داد و از يك عمر طولانى برخوردار مى‏گرديم.
ج- روان شناسان مى‏گويند: طول عمر انسان بستگى زياد به طرز تفكر و عقايد او دارد و با داشتن روحيات و عقايد سازنده و آرامبخش، طول عمر انسان افزايش مى‏يابد.
آزمايشهاى به عمل آمده روى بعضى از موجودات نيز، طول عمر آنها را عملى ساخته است.
دانشمندان با آزمايش روى نوعى از مگس ميوه كه عمر بسيار كوتاهى دارد، توانسته‏اند عمر آن را به نهصد برابر افزايش دهند. در آزمايش به عمل آمده روى گياهى كه عمر معمولى آن دو هفته بيش نيست، معلوم شده كه مى‏توان آن را تا شش ماه نگهداشت. «1»
بنابراين، طول عمر انسان از ديدگاه دانش بشرى «ممكن» است، مگر اينكه گفته شود چرا حضرت مهدى (عج) بر دانش بشرى پيشى گرفته و قبل از اينكه علم، عوامل طول عمر را كشف و عملى كند، از عمر طولانى برخوردار شده است؟ پاسخ آنكه اين اولين‏بار نيست كه اسلام بر دانش بشرى پيشى گرفته است؛ مگر قوانين حيات بخش اسلام كه علم روز به حكمت و راز برخى از آنها پى‏برده است، قرنها پيش توسط پيامبر اسلام به بشريت ابلاغ نشد؟! بنابراين، اگر مسأله طول عمر حضرت مهدى (عج) را در محدوده قوانين طبيعى بررسى و مطالعه كنيم، بايد بگوييم، خداوند دانش دستيابى به طول عمر را به آن حضرت عنايت كرده، بگونه‏اى كه با استفاده از عوامل طبيعى بتواند، از عمر طولانى برخوردار شود.

صفحات: 1· 2

 2 نظر

او همه جا هست .... همیشه هست .....

29 تیر 1390 توسط خواجه سلیمی


حضور هر ساله امام در موسم حج‏
حضرت مهدى (عج) به عنوان امام زنده و غايب، هر سال در موسم حج حضور مى‏يابد همانند مسلمانان مناسك حج را به جاى مى‏آورد و مردم را مى‏بيند، اما آنان‏او را نمى‏شناسند.
عبيد بن زراره مى‏گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: (روزى مى‏رسد كه) مردم از داشتن امام قابل دسترس محروم مى‏شوند، او در موسم حج حضور مى‏يابد و مردم را مى‏بيند، ولى آنان او را نمى‏بينند. «2»
مصلحت در اين است كه او قبل از وقت قيام و ظهور براى ديده‏ها آشكار نشود و به عنوان امام روى زمين در پرده غيبت به سر برد. در اين ميان علاوه بر اخبار رسيده از پيامبر (ص) و اهل بيت او در مورد امامت حضرت مهدى (عج) و ظهورش كه استوارترين سند وجود آن حضرت مى‏باشد، شرفيابى افراد زيادى به خدمتش از هنگام تولد تا وفات پدر و در دوره غيبت صغرى و كبرى و مشاهده معجزات و برآورده شدن حاجتها و نيازهاى متوسّلين، خود دليل ديگرى است بر اينكه حضرت مهدى (عج) هم‏اكنون به‏عنوان امام با ويژگيهاى بشرى در روى زمين زندگى مى‏كند.
افراد مشتاق مى‏توانند با ايجاد صلاحيتهاى لازم در خود و ارتقاى حالت معنوى و عرفانى خويش و ناراحتى از فراق و جدايى و داشتن آرزوى وصال و مشاهده، در شرايط خاصى به خدمتش شرفياب گردند.
1- اصول کافی ج 1ص339- امامت حضرت مهدی در اعتقاد ما ص 79 - نرم افزار زمزم

 نظر دهید »
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

زینبیون

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج


دریافت كد ساعت

حدیث روز

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مخزن نور
  • با شهدا
  • همپای زمان
  • شیفته شیدایی ( ویزه امام زمان عج )
  • شما بدانید...(ویژه طلاب)
  • رد پا ( فرقه شناسی : چگونگی شکل گیری ، عقاید ، پاسخ به شبهات و سوالات)
  • اندرزنامه
  • جهاد اقتصادی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
log

آمار سایت

قالب وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس