امام علی علیه السلام نخستین پیشوای شیعیان
نام مباركش على و جدّ ارجمندش عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى و پسر عمو و داماد پيامبر اسلام (ص) است. روز جمعه 13 رجب سال 30 عام الفيل- ده سال پيش از بعثت- در كعبه زاده شد و مادرش فاطمه بنت اسد است (مصنفات شيخ مفيد، 11/ 5). كنيه شريفش ابوالحسن و ابوتراب و از مشهورترين القابش مرتضى و اسد اللّه است. حضرت على (ع) حدود بيست و نه سال امامت كرد.
همراهى با پيامبر (ص): چون مكه دچار خشكسالى شد و ابوطالب (ع) به تنگى معيشت افتاد، پيامبر (ص) على (ع) را پيش خود برد و پرورش و تربيت او را بر عهده گرفت. امام على (ع) حدود سى و پنج سال كنار پيامبر خدا بود و هيچ گاه از او جدا نشد. آن گاه كه خداوند، پيامبر را مأمور كرد كه دعوت خويش را آشكار كند، نخستين كسى كه به صراحت از او پشتيبانى كرد و براى يارىاش پا پيش نهاد، امام على (ع) بود. (آيه انذار) پيامبر (ص) همان گاه، او را به گونه رسمى؛ وصىّ و خليفه خويش خواند (تاريخ طبرى، 2/ 63 و 64). با گسترش روز افزون اسلام، در سال 13 بعثت كفار قريش خطر را احساس كردند و توطئه قتل پيامبر (ص) را طرح ريختند. على (ع)- كه در اين هنگام بيست و سه ساله بود- در شب توطئه، به جاى پيامبر (ص) در بستر خوابيد و جان خويش را به خطر انداخت و زمينه هجرت پيامبر (ص) به مدينه را فراهم ساخت.
ازدواج: در سال اوّل، دوم يا سوم ه.
پيامبر (ص) دخترش فاطمه (س) را به ازدواج على (ع) درآورد. خداوند چهار فرزند بدانان داد: حسن، حسين، زينب و ام كلثوم. آخرين فرزند آنان، محسن، پيش از تولّد به شهادت رسيد. امام على (ع) پس از شهادت حضرت فاطمه (س) همسرانى ديگر اختيار كرد؛ از جمله:
امّ البنين از طايفه بنى كلاب كه مادر حضرت عبّاس، جعفر، عبداللّه و عثمان بود و نيز خوله، دختر جعفر بن قيس حنفى كه محمّد حنفيّه از او است.
على (ع) و جهاد: نقش دلاورىها و بىباكىها و پاكبازىهاى امام على (ع) در پاى گرفتن آيين اسلام بسيار برجسته است. او در همه غزوات صدر اسلام- جز تبوك- شركت جست و بارها زخم برداشت و تا مرز شهادت پيش رفت. در جنگ احد رشادت و شهامت از خويش نشان داد كه نداى غيبى برآمد: «لا سيفَ الّا ذو الفقار و لا فتىً الّا على.» (الكامل فى التاريخ، 2/ 154) در جنگ خندق، عمرو بن عبدود- پهلوان نامآور عرب- را در آغاز نبرد كشت و همين موجب ترس و هراس دشمن شد و بر نيروى روحى سپاهيان اسلام افزود و سرنوشت جنگ را به سود مسلمانان رقم زد. پيامبر (ص) درباره همين دلاورى امام على (ع) بود كه فرمود: «ضَرْبَةُ علىٍّ يومَ الخَندقِ افضَلُ مِن اعمال امّتى الى يَومِ القِيامَة.» [ضربت على به روز خندق از همه اعمال امّت من تا روز قيامت سنگينتر است.] (ينابيع المودّة، 1/ 412) نيز پيامبر (ص) در جنگ خيبر پرچم سپاه اسلام را به دست على (ع) سپرد و او با دلاورى شگفتانگيز و نيروى الهى خويش، دروازه خيبر را از جا بركند و قلعه را گشود.
واقعه غدير خم: پيامبر اسلام (ص) در واپسين سال عمر گرامىاش، چون از حج باز مىگشت، در جايى به نام «غدير خُم» مأموريت يافت تا براى اكمال دين، به گونه رسمى على (ع) را به عنوان خليفه خويش معرفى كند. اين واقعه در سال 10 ه. روى داد (مسند احمد، 1/ 84، 118، 119 و 152).
مسئله خلافت: پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) مهمترين رويداد، تشكيل شوراى سقيفه بنى ساعده بود. در اين شورا ابوبكر را به عنوان نخستين خليفه مسلمانان برگزيدند و فرمان و وصيّت پيامبر (ص) درباره خلافت على (ع) راكنار نهادند. پيامبر (ص) بارها از اين موضوع سخن گفته و در رواياتى همچون يوم الانذار، غدير و منزلت از خلافت على (ع) ياد كرده بود (اعيان الشّيعة، 1/ 421- 324). هر چند امام على (ع) خلافت را از آن خويش مىدانست، براى مصلحت مسلمانان و آيين نوپاى اسلام، عليه غاصبان خلافت قيام نكرد و بيست و پنج سال از خلافت بر كنار ماند (نهج البلاغه، خ 3). پس از ابوبكر، عمر و عثمان، امام على (ع) با پاى فشارى مردم خلافت را به دست گرفت و شصت و نه ماه حكومت كرد. حكومت امام على (ع) در سال 35 ه.
آغاز گشت. سياست حكومتى امام على (ع) بر سيره پيامبر اسلام (ص) و عدالت اسلامى استوار بود. آنان كه در عهد خلفاى پيشين از امتيازهاى مالى و اجتماعى ناروايى برخوردار شده بودند، چنين سياستى را برنمىتابيدند و از اين رو، راه مخالفت و معاندت در پيش گرفتند.
دشمنان امام على (ع) در روزگار كوتاه حكومت، فراوان بودند و از آن جملهاند:
1. ناكثين: نخستين كسانى بودند كه پيمان بيعت خويش را با امام على (ع) شكستند. طلحه و زبير در رأس اين گروه قرار داشتند. امام على (ع) مطامع مادّى اين دو را بر نياورد و با آنان همانند ديگر مردم رفتار كرد و اين انگيزهاى گشت براى بيعتشكنى و نافرمانى. طلحه و زبير، عايشه را نيز با خويش همراه كردند و به ميدان جنگ كشاندند و جنگ جمل را راه انداختند. سرانجام، جنگ جمل با كشته شدن طلحه و زبير و شكست سنگين لشكر ناكثين به پايان رسيد.
2. قاسطين: اين كلمه- به معناى ستمگران حق ستيز- لقب گروهى ديگر است كه سركرده آن، معاوية بن ابى سفيان بود. او سالها پيش به حكومت شام رسيده و سخت بدين حكومت دل بسته بود و از آن رو كه امام على (ع) حكومت كسى چون او را بر مسلمانان روا نمىدانست، به مخالفت با امام (ع) برخاست. معاويه خونخواهى عثمان را بهانه كرد و جنگى عليه امام على (ع) راه انداخت. اين جنگ، كه به «جنگ صفّين» مشهور است، در شوّال سال 36 ه. آغاز گشت و تا سال 37 ه. ادامه يافت. سرانجام نشانههاى شكست كامل در لشكر معاويه هويدا گشت؛ امّا عمرو بن عاص نيرنگى زد و لشكر را از شكست رهانيد. او قرآنها رابر نيزه كرد و گفت كه خدا و قرآن بايد ميان دو لشكر داورى كنند. عدهاى از لشكريان امام (ع) نيز فريب خوردند و خواهان آتشبس شدند. امام على (ع) بدانان فرمود كه اين نيرنگ است و سپاه شام پيرو قرآن نيست؛ امّا لشكريان و از جمله اشعث بن قيس كندى، نپذيرفتند و امام (ع) را مجبور كردند كه از نبرد بازايستد و تن به «حكميت» دهد. بدين سان، جنگ صفّين- كه كشتگان فراوانى بر جاى نهاد- بدون نتيجه پايان يافت.
3. مارقين: لقب گروهى ديگر از دشمنان امام على (ع) است به معناى كسانى كه از دين بيرون رفتهاند. اينان را «خوارج» نيز گويند. مارقين همانان بودند كه در جنگ صفّين امام (ع) را به قبول حكميّت واداشتند. همينان پس از جنگ و شكست حكميّت، شعار «لا حُكمَ الّا لِلَّه» سر دادند و قبول حكميّت را گناهى بزرگ شمردند.
امام على (ع) در آغاز از در مسالمت و مدارا با آنان برخورد كرد؛ امّا سرانجام مجبور گشت با اين گروه- كه در جهل و تعصّب و تصلّب غوطهور بودند- بجنگد.
از اين جنگ در تاريخ اسلام با عنوان «جنگ نهروان» ياد مىشود كه در سال 38 ه. روى داد و چهار هزار نفر از خوارج در آن كشته شدند.
شهادت: در جنگ نهروان، همه خوارج كشته نشدند؛ گروهى از آنان زنده ماندند.
اينان كينه امام على (ع) را به دل گرفتند و تصميم بر قتل ايشان بستند. عبدالرّحمن بن ملجم مرادى از اين كسان بود. او مخفيانه خود را به كوفه رساند و در 19 رمضان سال 40 ه. امام را در محراب نماز صبح هدف شمشير زهرآلود خويش كرد.
امام على (ع) دو روز بعد، در 21 رمضان به شهادت رسيد. فرزندان امام (ع)، پدر را به صورت پنهانى در مكانى نزديك كوفه دفن كردند كه امروز شهر نجف اشرف نام دارد.